پيدايش جشن نوروز

در مورد پيدايش نوروز و تاريخ اوليه‌ی آن اطلاعات دقيقی در دسترس نيست و در اوستا نيز به مبنای پيدايش آن اشاره نشده و فقط اجرای مراسم نوروز مقدس بوده و توصيه شده است. در مورد پيدايش نوروز چندين روايت نقل شده است که ما فقط اين روايات را نقل قول می‌کنيم. بعضی بر اين عقيده هستند که تغييرات آب و هوا و گردش فصول سال باعث پيدايش نوروز شده و بعضی آن را يک جشن ملی می‌دانند و بعضی آن‌را مذهبی پنداشته‌اند.

روايت معروفی هست که روز اول فروردين را جمشيد شاه پيشدادی مبنای سال نو و جشن نوروز قرار داد و روايت ديگری هست که کيا خسرو (کيخسرو) پسر پرويز (يا به روايت شاه‌نامه فرزند کاووس) در اين روز به سلطنت رسيد. در اوستای باقی‌مانده از عهد ساسانی اشاره‌ای به تاريخچه‌ی پيدايش نوروز نشده است. بر اساس بعضی روايات، شاهان هخامنشی در قصرهايشان می‌نشستند و هدايای باارزشی را از نمايندگان استان‌های مختلف دريافت می‌کردند. در صبح نوروز شاه لباس مزّين و زيبا می‌پوشيد و شخصی مشهور به خوش‌قدم (کسی که قدمش مبارک است) به حضور شاه رفته و بعد موبد موبدان همراه با يک فنجان طلايی و حلقه و سکه، يک شمشير و يک تيرکمان، جوهر و يک پَرِ بزرگ (قلم آن روز برای نوشتن) و گُل به حضور شاه رفته دعای مخصوص می‌خواند. سران بزرگ دولتی پُشت سر موبد وارد می‌شدند و هدايا را به شاه تقديم می‌کردند. شاه هدايای باارزش را به خزانه می‌فرستاد و بقيه را بين مردم تقسيم می‌کرد.

٢٥ روز قبل از نوروز ١٢ ستون گِلی در محوطه‌ی تالار ساخته می‌شد و ١٢ نوع گياه در بالای ستون‌ها کاشته می‌شد. گياهان مختلفی که می‌کاشتند عبارت بودند از: گندم، جو، عدس، برنج و ... در روز ٦ فروردين گياهان تازه روييده را چيده، روی کف تالار پهن می‌کردند و تا ١٦ فروردين جمع نمی‌کردند. در زمان ساسانيان نوروز ٢١ روز بوده و روز نوزدهم جشن نوروز بزرگ بوده است.
امروزه ٦ فروردين را زرتشتيان به نام نوروز بزرگ می‌شناسند و به مناسبت تولد زرتشت جشن می‌گيرند. درست کردن آتش يک رسم عمومی ديگر بوده که در شب نوروز انجام می‌شده است. آتش به عنوان تميزکننده و خالص‌کننده‌ی هوا و قبله‌گاه زرتشتيان همواره مورد احترام است و هر جا که نور است قبله‌گاه زرتشتيان است. در روز اول فروردين زرتشتيان به روی هم آب می‌پاشيدند و به يک‌ديگر نقل و شيرينی می‌دادند.

در ايران باستان، تاج‌گذاری پادشاهان به عنوان شروع تقويم در نظر گرفته می‌شد و سال‌های بعد با توجه به آن مبداء نام‌گذاری می‌شده مثلا می‌گفتند ماه دوم از سال هفتم سلطنت داريوش. در زمان ساسانيان تقويم نسبت به زمان هخامنشيان تغيير می‌کند. در مورد چگونگی محاسبه‌ی تاريخ و تقويم پيش از هخامنشيان اطلاع زيادی در دسترس نيست. اما بعد از هخامنشيان ٢ تقويم بوجود آمد:
١. اولين تقويم در کتيبه‌های پرسپوليس يافته شد که شامل ١٢ ماه بود که ظاهراً از پاييز شروع می‌شد و تقويم خورشيدی ناميده می‌شد که شامل سال‌های کبيسه است.

٢. تقويم دوم، تقويم اوستايی بود که مبنای تقويم فرهنگ ايرانی است. در ايران باستان ماه به ٣٠ روز تقسيم شده بود که هر روز ماه اسم خاصی داشت. در تقويم اوستايی سال از ٣٦٥ روز تشکيل می‌شود که از ١٢ ماه سی روزه تشکيل شده و ٥ روز باقيمانده به نام " پنجه" معروف‌اند. در ابتدا آن‌ها سال کبيسه را در نظر نمی‌گرفتند و هر سال نوروز تغيير می‌کرد و بعدها سال کبيسه را در نظر گرفتند.
بر اساس باور زرتشتيان، هر سال ماه فروردين همراه با ارواه فَروَشی که در آخرين ١٠ روز سال به دنيای مادی می‌آيند، باز می‌گردد. بنابراين زرتشتيان اين ١٠ روز آخر را به افتخار ارواح گذشتگان خود و شادی روح آن‌ها گرامی می‌دارند. سنت بعضی از زرتشتيان که قبل از نوروز است به قبرستان می‌روند می‌تواند بر همين باور استوار باشد.

در جای دیگر به مطالب زیر برخورد کردم که این رو هم گذاشتم تا شاید یه چیز جالبتری داشته باشه؛

در ادبـيـات فارسي جشن نوروز را، مانند بسياري ديگر از آيـيـن ها، رسم ها، فرهنگ ها و تمدن ها به نخستين پادشاهان نسبت مي دهند. شاعران و نويسندگان قرن چهارم و پنجم هجري، چون فردوسي ،منوچهري، عنصري، بـيـروني، طبري، مسعـودي، مسکويه، گرديزي و بسياري ديگر که منبع تاريخي و اسطوره اي آنان بي گمان ادبـيـات پـيـش از اسلام بوده، نوروز و برگزاري جشن نوروز را از زمان پادشاهي جمشيد مي دانند، که تـنـها به چند نمونه و مورد اشاره مي شود :

جهان انجمن شد بر تخت اوي از آن بر شده فره بخت اوي

به جمشيد بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فرودين بر آسوده از رنج تن، دل ز کين

به نوروز نو شاه گيتي فروز بر آن تخت بنشست فيروزروز

بزرگان به شادي بياراستند مي و رود و رامشگران خواستند

محمد بن جرير طبري نوروز را سر آغاز دادگري جمشيد دانسته :

جمشيد علما را فرمود که آن روز که من بـنـشـسـتم به مظالم، شما نزد مي باشيد تا هر چه در او داد و عدل باشد بنمايـيـد، تا من آن کنم. و آن روز که به مظالم نشـسـت روز هرمز بود از ماه فروردين. پس آن روز رسم کردند.

ابوريحان بـيـروني پرواز کردن جمشيد را آغاز جشن نوروز مي داند : چون جمشيد براي خود گردونه بساخت، در اين روز بر آن سوار شد، و جن و شياطين او را در هوا حمل کردند و به يک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم براي ديـدن اين امر به شگفت شدند و اين روز را عيد گرفته و براي يادبود آن روز تاب مي نـشـيـنـند و تاب مي خورند.

به نوشته گرديزي، جمشيد جشن نوروز را به شکرانهً اين که خداوند " گرما و سرما و بيماري و مرگ را از مردمان گرفت و سيصد سال بر اين جمله بود " برگزار کرد و هم در اين روز بود که " جمشيد بر گوساله اي نشست و به سوي جنوب رفت به حرب ديوان و سياهان و با ايشان حرب کرد و همه را مقهور کرد. " و سرانجام خيام مي نويسد که جمشيد به مناسبت باز آمدن خورشيد به برج حمل، نوروز را جشن گرفت : سبب نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب را دو دور بود، يکي آنکه هر سيصد و شصت و پنج شبان روز به اول دقيقه حمل باز آمد و به همان روز که رفته بود بدين دقيقه نتواند از آمدن، چه هر سال از مدت همي کم شود؛ و چون جمشيد، آن روز دريافت ( آن را ) نوروز نام نهاد و جشن و آيـيـن آورد و پس از آن پادشاهان و ديگر مردمان بدو اقتدا کردند.

در خور يادآوري است که جشن نوروز پـيـش از جمشيد نيز برگزار مي شده و ابوريحان نيز، با آنکه جشن را به جمشيد منسوب مي کند، ياد آور مي شود که، " آن روز را که روز تازه اي بود جمشيد عيد گرفت؛ اگر چه پـيـش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود " . گذشته از ايران، در آسياي صغير و يونان، برگزاري جشن ها و آيـيـن هايي را در آغاز بهار سراغ داريم. در منطقهً ليدي و فري ژي، براساس اسطوره هاي کهن، به افتخار سي بل، الههً باروري و معروف به مادر خدايان، و الههً آتيس جشني در هنگام رسيدن خورشيد به برج حمل و هنگام اعتدال بهاري، برگزار مي شد. مورخان از برگزاري آن در زمان اگـُوست شاه در تمامي سرزمين فري ژي و يونان و ليدي و آناتولي خبر مي دهند. به ويژه از جشن و شادي بزرگ در سه روز 25 تا 28 مارس ( 4 تا 7 فروردين ).

صدرالدين عيني دربارهً برگزاري جشن نوروز در تاجيکستان و بخارا ( ازبکستان ) مي نويسد: ... به سبب اول بهار، در وقت به حرکت در آمدن تمام رستـني ها، راست آمدن اين عيد، طبـيـعت انسان هم به حرکت مي آيد. از اين جاست که تاجيکان مي گويند : " حمل، همه چيز در عمل ". در حقيقت اين عيد به حرکت آمدن کشت هاي غله، دانه و سر شدن ( آغاز ) کشت و کار و ديگر حاصلات زميني است که انسان را سير کرده و سبب بقاي حيات او مي شود. وي در جاي ديگر مي گويد : در بخارا " نوروز " را عيد ملي عموم فارسي زبانان است، بسيار حرمت مي کردند. حتي ملاي ديني به اين عيد که پيش از اسلاميت، عادت ملي بوده، بعد از مسلمان شدن هم مردم اين عيد را ترک نکرده بودند، رنگ ديني اسلامي داده، از وي فايده مي بردند. از آيت هاي قرآن هفت سلام نوشته به " غولونگ آب " که خوردن وي در نوروز از عادت هاي ملي بيـش تره بوده، تر کرده مي خوردند. ولي برگزاري شکوهمند و باورمند و همگاني اين جشن در دستگاه هاي حکومتي و سازمان هاي دولتي و غير دولتي و در بيـن همهً قشرها و گروه هاي اجتماعي، بي گمان، از ويژگي هاي ايران زمين است، که با وجود جنگ و ستيزها، شکست ها و دگرگوني هاي سياسي، اجتماعي، اعتقادي، علمي و فني، از روزگاران کهن پا بر جا مانده، و افزون بر آن به جامعه ها و فرهنگ هاي ديگر نيز راه يافته است؛ و در مقام مقايسه، امروز جامعـه و کشوري را با جشن و آيـيـن چندين روزه اي، که چنين همگاني و مورد احترام و باور خاص و عام، فقير و غني، کوچک و بزرگ و بالاخره شهري و روستايـي و عشايـري باشد، سراغ نداريم.

منبع

                                          

کاشتن سبزه

اسفند ماه، ماه پاياني زمستان، هنگام کاشتن دانه و غله است. کاشتن " سبزه عيد " به صورت نمادين و شگون، از روزگاران کهن، در همهً خانه ها و در بين همهً خانواده ها مرسوم است.

در ايران کهن، " بـيست و پنج روز پيش از نوروز، در ميدان شهر، دوازده ستون از خشت خام بر پا مي شد، بر ستوني گندم، برستوني جو و به ترتيب، برنج، باقلا، کاجيله ( گياهي است از تيرهً مرکبان، که ساقه آن به 50 سانـتي متر است )، ارزن، ذرت، لوبـيا، نخود، کنجد، عدس و ماش ميکاشتـند؛ و در ششمين روز فروردين، با سرود و ترنم و شادي، اين سبزه ها را مي کندند و براي فرخندگي به هر سو مي پراکندند ". و ابوريحان نقـل مي کند که : " اين رسم در ايرانيان پايدار ماند که روز نوروز در کنار خانه هفت صنف از غلات در هفت اسطوانه بکارند و از رويـيدن اين غلات، به خوبي و بدي زراعت و حاصل ساليانه حدس بزنند ".

امروز، در همهً خانه ها رسم است که ده روز يا دو هفته پيش از نوروز، در ظرف هاي کوچک و بزرگ، کاسه، بشقاب، پشت کوزه و ... دانه هايي چون گندم، عدس، ماش و ... مي کارند. موقع سال تحويل و روي سفره "هفت سين " بايستي سبزه بگذارند. در برخي از شهرهاي آذربايجان، سومين چهارشنبه به خيس کردن و کاشتن گندم و عدس براي سبزه هاي نوروزي اختصاص دارد. اين سبزه ها را در خانواده ها تا روز سيزده نگه داشته، و در اين روز زماني که براي " سيزده بدر " از خانه بـيرون مي روند، در آب روان مي اندازند.

منبع

                                                  

سفره هفت سين

رسم و باوري کهن است که همهً اعضاي خانواده در موقع سال تحويل ( لحظهً ورود خورشيد به برج حمل ) در خانه و کاشانه خود در کنار سفره هفت سين گرد آيند. در سفره سفيد رنگ هفت سين، از جمله، هفت رويـيدني خوراکي است که با حرف " س " آغاز مي شود، و نماد و شگوني بر فراواني رويـيدني ها و فراورده هاي کشاورزي است - چون سيب، سبزه، سنجد، سماق، سير، سرکه، سمنو و مانند اين ها- مي گذارند. افزون بر آن آينه، شمع، ظرفي شير، ظرفي آب که نارنج در آن است، تخم مرغ رنگ کرده، تخم مرغي روي آينه، ماهي قرمز، نان، سبزي، گلاب، گل، سنبل، سکه و کتاب ديني ( مسلمانان قرآن و زردشتيان اوستا و ... ) نيز زينت بخش سفرهً هفت سين است. اين سفره در بيشتر خانه ها تا روز سيزده گسترده است.

 در برخي از نوشته ها از سفره هفت شين (هفت رويـيدني که با حرف شين آغاز مي شود) سخن رفته و آن را رسمي کهن تر دانسته اند. در ريشه يابي واژهً هفت سين نظرهاي ديگري چون هفت چين ( هفت رويـيدني از کشتزار چيده شده ) و هفت سيني از فراورده هاي کشاورزي نيز بيان شده است. پراکندگي نظرها ممکن است به اين سبب باشد که در کتاب هاي تاريخي و ادبي کهن اشاره اي به هفت سين نشده و از دورهً قاجاريه است که درباره باورها و رفتارها و رسم هاي عاميانهً مردم تحقيق و بحث و اظهار نظر آغاز شده است. نمي دانيم که آيا پيش از قاآني هم شاعري هفت سين را در شعر خود آورده است؟

سين ساغر بس بود ما را در اين نوروز روز گو نباشد هفت سين رندان دُرد آشام را

ميرزاده عشقي نيز در " نوروزي نامه " در اسلامبول در مسمطي براي آگاهي مردم آن ديار سروده :

همه ايرانيان نوروز را از ياد بود کي

بپا سازند از مازندران تا شوش و ملک ري

بساط هفت سين چينند و بنشينند دور وي

هفت سين

سنجد ( Sorb ) : نمادي است از زايش و تولد و بالندگي و برکت

سمنو (Samanoo): نماد خوبي براي زايش گياهي و بارور شدن گياهان

سبزه (Verdure) : موجب فراواني و برکت در سال نو شود، رنگ سبز آن رنگ ملي و مذهبي ايرانيان است.

سيب سرخ (Red Apple ) : نمادي است از باروري و زايش

سماق (Sumac) : براي گندزدايي و پاکيزگي

سير (Garlic) : براي گندزدايي و پاکيزگي

سرکه (Vinegar) : براي گندزدايي و پاکيزگي

قرآن(Quran) : کتاب مقدس هر آيين

تخم مرغ (Eggs) : از نوع سفيد يا رنگي نمادي است از نطفه و نژاد

ماهي سرخ (Gold Fish) : ماهي يکي از نمادهاي آناهيتا فرشته آب و باروري است و وجود آن باعث برکت و باروري مي گردد.

سکه (Silver & Gold Coin) : موجب برکت و سرشاري کيسه است

نقل (Comfit ): نمادي است از زايش و تولد و بالندگي و برکت

شيريني (Sweets ) : نمادي است از زايش و تولد و بالندگي و برکت

آجيل (Nuts) : نمادي است از زايش و تولد و بالندگي و برکت

اسپند ( Wild Rue): در زمانهاي قديم مقدس بوده و در رسم هاي نيايشي بکار برده مي شده.
انار (Pomegranate) : پردانگي انار نشان از برکت و باروري است.

منبع

سفره هفت سين بسازيد !

 

 

 

 

روزهای مردگان و پنجشنبه آخر سال

يکي از آيـين هاي کهن پـيش از نوروز ياد کردن از مردگان است که به اين مناسبت به گورستان مي روند و خوراک مي برند و به ديگران مي دهند. زردشـتيان معـتـقدند که : " روان و فروهر مردگان، هيچ گاه کسي را که بوي تعلق داشت فراموش نمي کند و هر سال هنگام جشن فروردين به خانه و کاشانه خود برمي گردند ".

در روزهاي پنجه، از جمله رسم ها، تهيه کردن غذا، آيـيني مذهبي بوده، ابوريحان مي نويسد: ... و گبرکان در اين پنج روز خورش و شراب نهند، روان هاي مردگان را و همي گويند، که جان مرده بيايد و آن غذا گيرد. غذا پختن و بر مزار مردگان بردن در قرن چهارم رسم بوده است؛ از خوارزم تا فارس : خوارزميان پنج روز آخر اسفند و پنج روز ديگري که در پي آن است و ملحق به اين ماه مانند اهالي فارس، در روزهاي فروردگان براي ارواح مردگان در گورستان غذا مي گذارند.

يکي از صورت هاي برجا ماندهً اين رسم، در شهر و روستا، به گورستان رفتن " پنجشنبه آخر سال " است، به ويژه خانواده هايي که در طول سال عضوي را از دست داده اند. رفتن به زيارتگاه ها و " زيارت اهل قبور "، در پنجشنبه - و نيز، روز پـيش از نوروز و بامداد نخستين روز سال - رسمي عام است. در اين روز، خانواده ها خوراک ( پلو خورش )، نان، حلوا و خرما بر مزار نزديکان مي گذارند و بر مزار تازه گذشتگان شمع، يا چراغ روشن مي کنند. در برخي از شهرهاي ايران، روز پيش از عيد، خانواده هاي عزادار، از خويشان و نزديکان با غذا و حلوا پذيرايي مي کنند و در سر مزار جمع مي شوند. و نيز رسم است که ايرانيان شيعه، در موقع سال تحويل، به زيارت قبر امامان و امامزادگان ميروند.

منبع

 

                                         

 

روزها يا ماه جشن نوروز

مدت برگزاري جشن هايي چون مهرگان، يلدا، سده و بسياري ديگر، معـمولا يک روز ( يا يک شب ) بـيشتر نيست. ولي جشن نوروز، که درباره اش اصطلاح " جشن ها و آيـيـن هاي نوروزي " گوياتر است، دست کم يک يا دو هفته ادامه دارد. ابوريحان بيروني مدت برگزاري جشن نوروز را، پس از جمشيد يک ماه مي نويسد :

چون جم درگذشت، پادشاهان همه روزهاي اين ماه را عيد گرفتند. عيدها را شش بخش نمودند : 5 روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، 5 روز دوم را به اشراف ،5 روز سوم را به خادمان و کارکنان پادشاهي، 5 روز چهارم را به نديمان و درباريان، 5 روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزيگران.

کمپفر در سفرنامهً خود آورده که، در زمان شاه سليمان صفوي، مهماني ها، تفريح و جشن هاي نوروز در ميدان هاي عمومي تا سه هفته طول مي کشيد. "درو ويل" مدت تعطيلي جشن نوروز را در زمان فتحعليشاه دو هفته مي نويسد. ولي برگزاري مراسم نوروزي امروز، دست کم از پنجه و " چهارشنبه آخر سال " آغاز و در " سيزده بدر " پايان مي پذيرد.

پنجه ( خمسه مسترقه)

بنابر سال نماي کهن ايران، هر يک از دوازده ماه سال سي روز است و پنج روز باقي ماندهً سال را پنجه، پنجک، خمسه مسترقه، پيتک( در زبان و تقويم مازندراني ) يا بهيزک ( در روز شمار زردشتيان ) گويند. ابوريحان دربارهً پنجه مي نويسد :

... هر يک از ماه هاي فارسي سي روز است و از آن جا که سال حقيقي سيصد و شصت و پنج روز است، پارسيان پنج روز ديگر سال را " پنجي " و " اندرگاه " گويند. سپس اين نام تعريب شده و " اندرجاه " گفته شد و نيز اين پنج روز ديگر را روزهاي مسترقه نامند، زيرا که در شمار هيچ يک از ماه ها حساب نمي شود ....

اين پنج روز را که همزمان با يکي از شش " گهنبار " است، جشن مي گرفـتـند. مراسم پنجه تا سال 1304، که تقويم رسمي شش ماه اول سال را سي و يک روز قرار داد، برگزار مي شد.

برگزاري جشن خمسه در بين همهً قشرهاي اجتماعي رواج داشت. به طوري که در 1311 هجري قمري مردي نيک انديش در هزينه کردن درآمد موقوفهً خود، در استرک کاشان، سفارش مي کند که : " ... بقيه منافع وقف را هر ساله برنج ابتياع نموده از آخر خمسه مسترقه به تمام اهالي استرک وضيع و شريف ذکور و اناث، صغير و کبـير بالسويه برسانند ". در گاهشماري تبري، که نوروز در مرداد ماه برگزار مي شد، مراسم پنجه، در دورهً صفويه، همزمان با جشن و روز آب پاشان بود : ... و حضرت اعلي شاهي ظل اللهي، به دستور ولايت بهشت آساي مازندران کامياب دولت بودند، و چون فصل نشاط افزاي بهاري سپري گشته، هواي آن ديار رو به گرمي نهاد، ارادهً تماشاي جشن و سرور پنجه که معتاد مردم گيلان است از خاطر خطير سر زد. رسم مردم گيلان است که در ايام خمسه مسترقه هر سال که به حساب اهل تنجيم آن ملک، بعد از انقضاي سه ماه بهار قرار داده اند، و در ميانه اهل عجم روز آب پاشان است؛ بزرگ و کوچک و مذکر و موًنث به کنار دريا آمده، پنج روز به سور و سرور مي پردازند و همگي از لباس تکليف عريان گشته، هر جماعت با اهل خود به آب درآمده، با يکديگر آب بازي کرده، و بدين طرب و خرمي مي گذرانند و الحق تماشاي غريبي است.

مير نوروزي

از جمله آيـيـن هاي اين جشن پنج روزه، که در شمار روزهاي سال و ماه و کار نبود، براي شوخي و سرگرمي، حاکم و اميري انتخاب مي کردند که رفتار و دستورهايش خنده آور بود، و در پايان جشن از ترس آزار مردمان فرار مي کرد. ابوريحان از مردي کوسه ياد مي کند که با جامه و آرايشي شگفت انگيز و خنده آور، در نخستين روز بهار مردم را سرگرم مي کرد و چيزي مي گرفت. و هم اوست که حافظ به عنوان "مير نوروزي" دوران حکومتش را " بيش از پنج روز " نمي داند.

مسعـودي در اين باره مي نويسد : ... پنج روز آخر آن فروردگان است، که روز اول آن در عراق و ايران کوسه اي بر استر خود سوار شود ( و اين جز در عراق و ديار عجم رسم نيست و اهل شام و جزيره و مصر و يمن آن را ندانند )، و تا چند روز جوز و سير و گوشت چاق و ديگر غذاهاي گرم و نوشيدني هاي گرمازا و سرمابر به او بخورانند و بنوشانند و چنان وانمود کند که سرما را بـيرون مي کند و آب سرد بر او ريزد و احساس رنج نکند، و به فارسي بانگ زند: " گرما، گرما" و اين هنگام عيد عجميان است که در اثـناي آن طرب کنند و شاد باشند.

از برگزاري رسم ميرنوروزي، تا 73 سال پيش، آگاهي داريم؛ علامه محمد قزويني در پژوهشي ارزشمند دربارهً ميرنوروزي - که مانند همه پژوهش هاي آن علامهً فقيد ادبي و فرهنگي مي باشد - شرحي آورده است، که خود مي تواند پژوهش مردم نگاري باشد و دريغم آمد که به اشاره بسنده شود.

.... يکي از دوستان موثـق نگارنده، از اطباي مشهور، که سابق در خراسان مقيم بوده اند، در جواب استفسار من از ايشان در اين موضوع، مکتوب ذيل را به اينجانب مرقوم داشته اند که عيناً درج مي شود : " در بهار 1302 هجري شمسي براي معـالجه بيماري به بجنورد رفته بودم. از اول فروردين تا چهاردهم فروردين در آنجا بودم، در دهم فروردين ديدم جماعت کثيري، سواره و پـياده مي گذرند، که يکي از آنها با لباس فاخر، بر اسب رشيدي نشسته، چتري بر سر افراشته بود. جماعتي هم سواره در جلو و عقب او روان بودند. يکدسته هم پـياده به عنوان شاطر و فراش که بعضي چوبي در دست داشتند، در رکاب او يعـني پيشاپـيش و در جنبـين و در عقب او روان بودند، چند نفر هم چوب هاي بلند در دست داشتـند که بر سر هر چوبي سر حيواني از قبـيل گاو يا گوسفند بود، يعـني استخوان جمجمه حيواني، و اين رمز از آن بود که امير از جنگي فاتحانه برگشته و سرهاي دشمنان را با خود مي آورد. دنبال اين جماعت، انبوه کثيري از مردم متفرقه، بزرگ و خرد، روان بودند و هياهوي بسيار داشتـند. تحقيق کردم، گفتند که در نوروز يک نفر امير مي شود، که تا سيزده عيد، امير و حکمفرماي شهر است، به اعيان و اعزه شهر حوالهً نقد و جنس مي دهد، که همه کم يا زياد تقديم مي کنند. به اين طريق که مثلا حکمي مي نويسد براي فلان متعـين : - که شما بايد صد هزار تومان تسليم صندوق خانه کنيد، البته مفهوم اين است که صد تومان بايد بدهيد. البته اين صد تومان را کم و زياد مي کردند، ولي در هر حال چيزي گفته مي شد، غالب اعيان به رغبت و رضا چيزي مي دادند. زيرا، جزو عادات عيد نوروز به فال نيک مي گرفتـند. از جمله به ايلخاني هم مبلغي حواله مي دادند که مي پرداخت. بعد از تمام شدن سيزده عيد دورهً امارت او به سر مي آيد، و گويا در يک خاندان اين شغـل ارثي بود ".

بي گمان امروز، کساني را که در روزهاي نخست فروردين، با لباس هاي قرمزرنگ و صورت سياه شده در کوچه و گذر و خيابان مي بيـنيم که با دايره زدن و خواندن و رقصيدن مردم را سرگرم مي کنند و پولي مي گيرند، بازماندهً شوخي ها و سرگرمي هاي انتخاب " مير نوروزي " و " حاکم پنج روزه " است که تـنها در روزهاي جشن نوروزي ديده مي شوند، نه در وقت و جشني ديگر؛ و آنان خود در شعرهايي که مي خوانند، مي گويند : حاجي فيروزه، عيد نوروزه، سالي چند روزه.

منبع

                                                 

باورهاي عاميانه

رفتارها و گفتارهاي هنگام سال تحويل و روز نوروز، به باور عاميانه، مي تواند اثري خوب يا بد براي تمام روزهاي سال داشته باشد. برخي از اين باورها را در کتابهاي تاريخي نيز مي يابـيم، و بسياري ديگر باورهاي شفاهي است، و در شمار فولکلور جامعـه است که در خانواده ها به ارث رسيده است :

-  کسي که در هنگام سال تحويل و روز نوروز لباس نو بـپوشد، تمام سال از کارش خرسند خواهد بود.

-  موقع سال تحويل از اندوه و غم فرار کنيد، تا تمام سال غم و اندوه از شما دور باشد.

-  روز نوروز دوا نخوريد بد يمن است.

-  هر کس در بامداد نوروز، پـيش از آنکه سخن گويد، شکر بچشد و با روغن زيتون تن خود را چرب کند، در همهً سال از بلاها سالم خواهد ماند.

-  هر کس بامداد نوروز، پـيش از آنکه سخن گويد، سه مرتبه عسل بچشد و سه پاره موم دود کند از هر دردي شفا يايد.

-  کساني که مرده اند، سالي يکبار، هنگام نوروز، " فروهر " آنها به خانه بر مي گردد. پس بايد خانه را تميز، چراغ را روشن و ( با سوزاندن کندر و عود ) بوي خوش کرد.

-  کسي که روز نوروز گريه کند، تا پايان سال اندوه او را رها نمي کند.

 - روز نوروز بايد يک نفر " خوش قدم " اول وارد خانه شود. زنان خوش قدم نيستـند.

-  اگر قصد مسافرت داريد پـيش از سيزده سفر نکنيد. روز چهاردهم سفر کردن خير است.

-  روز سيزده کار کردن نحس است.

منبع

                                                 

هديه نوروزي، يا عيدي

هديه و عيدي دادن به مناسبت نوروز رسمي کهن است، کتابهاي تاريخي از پـيشکش ها و بخشش هاي نوروزي - پـيش از اسلام و بعد از اسلام - خبر مي دهند، از رعـيت به پادشاهان حکمرانان، از پادشاهان و حکمرانان به وزيران، دبـيران، کارگزاران و شاعران، از بزرگتران خاندان به کوچکتران، به ويژه کودکان.

رسم هديه دادن نوروزي را، ابوريحان بيروني از گفته آذرباد، موبد بغـداد چنين آورده : نيشکر در ايران، روز نوروز يافت شد، پـيش از آن کسي آن را نمي شناخت. جمشيد روزي ني اي ديد که از آن کمي به بيرون تراوش کرده، چون ديد شيرين است، امر کرد اين ني را بـيرون آورند و از آن شکر ساختـند. و مردم از راه تبريک به يکديگر شکر هديه کردند، و در مهرگان نيز تکرار کردند، و هديه دادن رسم شد.

پـيشکشي رعيت ( تاجر، صنعتگر، کشاورز) و حاکمان ولايت، به پادشاهان و خلفا، در واقع بخشي از باج و خراج و ماليات سالانه بود که - گفته يا نگفته - به آن متعـهد بودند. و " خزانه " کشور از آن آبادان بود. ابوريحان بـيروني مي نويسد : پادشاهان ساساني آنچه را که پنج روز عيد ( به ترتيب؛ اعيان، دهقانان، سپاهيان، خاصان و خادمان ) هديه آورده بودند، روز ششم امر به احضار مي کرد و هر چه قابل خزانه بود نگه مي داشت، و آنچه مي خواست به اهل انس و اشخاص که سزاوار خلوتـند مي بخشـيد.

کمپر، سياح دوره صفوي، از هديه هاي حاکمان و ثروتمندان محلي، که براي شاه سليمان مي آوردند، به عنوان " سومين رقم بودجه دربار " ياد مي کند. تاورنيه هديهً يکي از حاکمان را به پادشاه " ده هزار اشرافي " ذکر کرده، و شاردن هديه هاي به پادشاه را حدود 2 ميليون فرانک تخمين ميزند. " درو ويل " مي نويسد : اين هديه هاي نوروزي علاوه بر طلا، جواهر و سکه هاي زر، عبارت از اسب هاي اصيل، جنگ افزار، پارچه هاي گران بها و شال هاي کشمير و پوست هاي ممتاز و قـند و قهوه و چاي و مربا است.

در کتابهاي تاريخي و ادبي، بـيش از همه از هديه پادشاهان به شاعران سخن رفته، هديه اي که، بنا بر رسم، براي سرودن قصيده ها و مديحه هاي نوروزي داده مي شد. هديه به شاعران در جشن نوروز که انگيزه و وسيله اي براي سرودن شعر و مديحه بود، در واقع نوعي حقوق ماهانه و سالانه شاعر به شمار مي رفت. از جمله بيهقي مي نويسد : روز پنج شنبه هجدهم ماه جمادي الاخري، امير ( سلطان مسعـود ) به جشن نوروز به نشست، و هديه ها بسيار آورده بودند، و تکليف بسيار رفت و شعر شنود از شاعران که شادکام بود، در اين روزگار زمستان و فارغ دل، و فترتي نيفتاد و خلعت فرمود، و مطربان را نيز فرمود، و مسعـودي شاعر را شفاعت کردند، سيصد دينار فرمود.

اين بخشش ها گاه به اندازه اي بود که مي توانست شاعري را توانگر سازد : گويند روز نوروزي، جهت خالدبن برمک وزير، کاسه ها از زر و نقره هديه آورده بودند. يکي از شاعران عرب در اين باره شعري سرود و به اين موضوع اشاره کرد. خالد هر چه در آن مجلس اواني زر و نقره بود به آن شاعر بخشيد. چون اعتبار کردند، مالي عظيم بود و شاعر از آن توانگر شد.

رسم و ضابطه پـيشکش هاي سنگين بها به پادشاهان و حاکمان تا دوره مشروطيت رايج بود. برقراري ماليات ها و الزام به پرداخت هاي منظم و حساب شده، پـيشکش هاي باج و خراج گونه را به مقدار زيادي از اعتبار انداخت. ولي دادن عيدي و هديه به ويژه از طرف مقام بالا تر ( منزلتي، اقتصادي و سني ) از رسم ها و آيـين هاي ديرين فرهنگ ماست. امروز رسم عيدي دادن به جوانان و کودکان در خانواده، به کسان کم درآمد و خدمتگزاران در محيط کار، به رفتگر، به نامه رسان و ... در عين حال نوعي جبران زحمت و انـتـظار خدمت است. عيدي هاي امروز بيشتر به صورت نقد و اسکناس نو است. در جامعـه کشاورزي، روستايي و عشايري، در گذشته اي نه چندان دور، پـيشکش هاي نوروزي فراورده هاي محلي بود و بخشش ها، کالا و فراورده غير محلي.

هد يه دادن ها، ک به مناسبت هايي، چون عيد، موفقيت، مسافرت، تولد، ازدواج، مرگ (در برخي شهرها، به ويژه جامعـهً عشيره اي رسم است که براي خانواده متوفا غذا، گوسفند، برنج و ... مي برند) و .. است، به ويژه در خانواده هاي سنتي، داراي اهميت و مفهومي در خور توجه است (که خود پژوهش و گفتاري جداگانه مي طلبد). هر چند که چند سالي است واژهً فرانسوي " کادو " براي هديه هايي چون ره آورد ( سوغات )، چشم روشني، مبارک باد، جاي خالي پا و ... به کار مي رود، ولي اهميت، کيفـيت و کميت هر يک متمايز است. البته اين باور وجود دارد که گرفتن عيدي از دست کسان مورد احترام ( از نظر سني، منزلتي، خويشاوندي، علمي، نسبي و ...) تبرک، داراي شگون و " دست لا ف " است.

منبع

                                                 

خوراک هاي نوروزي

در کتاب ها و سند هاي تاريخي و ادبي کهن، به ندرت از خوراکي هايي که ويژه جشن نوروز (يا جشن هاي ديگر) باشد سخن رفته است. نويسندگان و مورخان بحث از " خوردني " ها را، شايد، پـيش پا افتاده، نازيبا و يا بديهي مي دانستند. در کتاب هاي قرن چهارم به بعـد، شرح و وصف هاي دقيق، به شعر و نثر، دربارهً نوروز و مهرگان و جشن ها و آيـين هاي ديگر کم نيست، ولي از نوع و ويژگي خوراک هاي جشن ها، نه در دستگاه پادشاهان و اميران و نه در خانه هاي عامهً مردم، سخني نرفته است.

در مقاله ها و پژوهش هايي که در اين هفتاد و پنج ساله اخير درباره نوروز نوشته شده، افزون بر خوردني هاي سفره هفت سين، گاه از غذاهاي ويژه شب پيش از نوروز، و شب اول سال، در خانواده هاي سنتي شهرها و منطقه هاي مختلف ياد شده است. خوراکي هايي که با ويژگي هاي اقليمي و نوع فراورده هاي هر منطقه هماهنگي داشت، و در عين حال بهترين و کمياب ترين غذاي منطقه بود؛ و همه قشرهاي اجتماعي - فقيران نيز - ميکوشند که در اين روزها، براي فراهم آوردن غذاي بهتر، گشاده دستي کنند و به گفتهً ابوريحان:"اين عيدها، يکي از اسبابي است که تنگي روزي فقيران را به زندگي فراخ مبدل مي سازد ".

امروز در تهران و برخي شهرهاي مرکزي ايران، سبزي پلو ماهي خوردن در شب نوروز و رشته پلو در روز نوروز رسم است، و شايد بتوان گفت که غذاي خاص نوروز در اين منطقه است. " پلو " در شهرهاي مرکزي و کويري ايران ( مي توان گفت غير از گيلان و مازندران در همهً شهرهاي ايران ) تا چندي پـيش غذاي جشن ها، غذاي مهماني و نشانه رفاه و ثروتمندي بود. و اين " بهترين " غذا، خوراک خاص همهً مردم - فقير و غني - در شب نوروز بود. اگر نيک مردي در صد و پنج سال پـيش در استرک کاشان، ملکي را وقف مي کند که از درآمد آن " همه ساله برنج ابتياع نموده از آخر خمسه مسترقه به تمام اهالي استرک، وضيع و شريف، ذکور و اناث، صغير و کبـير، بالسويه برسانند "، بي گمان به اين نيت بوده، که در شب نوروز سفرهً هيچ کس بي " پلو " نباشد.

منبع

                                                    

ديد و بازديد نوروزي، يا عيد ديدني

از جمله آيـين هاي نوروزي، ديد و بازديد، يا " عيد ديدني " است. رسم است که روز نوروز، نخست به ديدن بزرگان فاميل، طايفه و شخصيت هاي علمي و اجتماعي و منزلتي مي روند. در بسياري از اين عيد ديدني ها، همه کسان خانواده شرکت دارند. کتاب هاي تاريخي و ادبي، تـنها از عيد ديدني هاي رسمي دربارها و اميران و رئـيسان خبر مي دهند. رسمي که هنوز هم خبرگزاري ها و رسانه ها، به آن بسنده مي کنند. " ديدن" هاي نوروزي که ناگزير " بازديد " ها را دنبال دارد، و همراه با دست بوسي و روبوسي است، در روزهاي نخست فروردين، که تعطيل رسمي است، و گاه تا سيزده فروردين ( و مي گويند تا آخر فروردين ) بـين خويشاوندان و دوستان و آشنايان دور و نزديک، ادامه دارد. رفت و آمد گروهي خانواده ها، در کوي و محله - به ويژه در شهرهاي کوچک - هنوز از ميان نرفته است. اين ديد و بازديدها، تا پاسي از شب گذشته، به ويژه براي کساني که نمي توانند کار روزانه را تعـطيل کنند، ادامه دارد.

تا زماني که "مسافرت هاي نوروزي" رسم نشده بود، در شهرها و محله هايي که آشنايي هاي شغـلي و همسايگي و " روابط چهره به چهره " جايي داشت، ديد و بازديد هاي نوروزي، وظيفه اي بـيش و کم الزامي به شمار مي رفت. و چه بسا آشناياني بودند - و هستـند - که فقط سالي يک بار، آن هم در ديد و بازديد هاي نوروزي، به خانهً يکديگر مي روند. به ياد دارم که در کرمان، در بـين زردشتيان، هنگامي که کسي از دوست و آشنايش گله مي کرد که چرا بديدنش نمي آيد، اين جمله مي گفت : " اگر با هم قهر هم بوديم، دست کم سالي يک بار به خانهً هم مي آمديم " و چه بسيار کدورت ها و رنجشن هاي خانوادگي و خويشاوندي که به يـُمن ديد و بازديد هاي نوروزي برطرف شده و مي شود.

گسترش شهرها، ازدياد جمعـيت، پراکندگي خانواده هاي سنتي، محدوديت هاي شغلي و نيز فرهنگ آپارتمان نشيني، از عامل هايي است که ديد و بازديد هاي نوروزي را کاهش داد. و بر اثر اين دشواري ها و محدوديت هاي زماني، بسياري از خانواده هايي هم که به مسافرت نمي روند، براي ديد و بازديدهاي نوروزي، از پـيش زماني را معـين مي کنند.

منبع

                                                   

سيزده بدر

جشن سيزده فروردين ماه روز بسيار مبارک و فرخنده است. ايرانيان چون در مورد اين روز آگاهي کمتري دارند آن روز را نحس مي دانند و براي بيرون کردن نحسي از خانه و کاشانهً خود کنار جويبارها و سبزه ها مي روند و به شادي مي پردازند. تا کنون هيچ دانشمندي ذکر نکرده که سيزده نوروز نحس است. بلکه قريب به اتفاق روز سيزده نوروز را بسيار مسعود و فرخنده دانسته اند. مثلا در صفحهً 266 آثار الباقيه جدولي براي سعد و نحس آورده شده که در آن سيزده نوروز که تير روز نام دارد کلمهً ( سعد ) به معني فرخنده آمده و به هيچ وجه نحوست و کراهت ندارد. بعد از اسلام چون سيزدهً تمام ماه ها را نحس مي دانند به اشتباه سيزده عيد نوروز را نيز نحس شمرده اند. وقتي دربارهً نيکويي و فرخنده بودن روز سيزدهم نوروز بيشتر دقت و بررسي کنيم مشاهده مي شود موضوع بسيار معقول و مستند به سوابق تاريخي است. سيزدهم هر ماه شمسي که تير روز ناميده مي شود مربوط به فرشتهً بزرگ و ارجمندي است که " تير " نام دارد و در پهلوي آن را تيشتر مي گويند. فرشتهً مقدس تير در کيش مزديستي مقام بلند و داستان شيريني دارد. ايرانيان قديم پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادي کردن که به ياد دوازده ماه سال است، روز سيزدهم نوروز را که روز فرخنده ايست به باغ و صحرا مي رفتند و شادي مي کردند و در حقيقت با اين ترتيب رسمي بودن دورهً نوروز را به پايان ميرسانيدند.

سبزه گره زدن

افسانهً آفرينش در ايران باستان و مسئلهً نخستين بشر و نخستين شاه و دانستن رواياتي دربارهً کيومرث حائز اهميت زيادي است. در اوستا چندين بار از کيومرث سخن به ميان آمده و او را اولين پادشاه و نيز نخستين بشر ناميده است. گفته هاي حمزه اصفهاني در کتاب سني ملوک الارض و انبياء و گفته هاي مسعودي در کتاب مروج الذهب جلد دوم و بيروني در کتاب آثار الباقيه بر پايهً همان آگاهي است که در منابع پهلوي وجود دارد. مشيه و مشيانه که پسر و دختر دوقلوي کيومرث بودند روز سيزده فروردين براي اولين بار در جهان با هم ازدواج نمودند. در آن زمان چون عقد و نکاحي شناخته شده نبود آن دو به وسيله گره زدن دو شاخه پايهً ازدواج خود را بنا نهادند. اين مراسم را بويژه دختران و پسران دم بخت انجام ميدادند و امروز هم دختران و پسران براي بستن پيمان زناشويي نيت مي کنند و علف گره مي زنند. اين رسم از زمان کيانيان تقريباً متروک شد ولي در زمان هخامنشيان دوباره شروع شده و تا امروز باقي مانده است. در کتاب مجمل التواريخ چنين آمده " اول مردي که به زمين ظاهر شد پارسيان او را کل شاه گويند. پسر و دختري از او ماند که مشيه و مشيانه نام گرفتند و روز سيزدهً نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هيجده فرزند بوجود آوردند و چون مردند جهان نود و چهار سال بي پادشاه بماند " . چنانکه در بحث جشن نوروز اشاره شد کردهاي ايران و عراق که زرتشت را از خود مي دانند روز سيزدهم فروردين را جزو جشن نوروز به حساب مي آورند.

درباره سيزده بدر

در کتابهاي تاريخي و ادبي سده هاي گذشته، که رسم ها، آيين جشن هاي نوروزي کهن را ياد و يادداشت کرده اند، چون تجارب الامم، آثار الباقيه، التفهيم، تاريخ بيهقي، مروج الذهب، زين الاخبار و نيز در شعر شاعران به ويژه شاعران دورهً غزنوي که بيشترين توصيف جشن ها را در بر دارد اشاره اي به " سيزده بدر " نمي يابيم. پرسش اينجاست که اگر در کتاب هاي تاريخي و ادبي گذ شته اشاره اي به سيزده بدر و هفت سين نمي يابيم آيا اين رسم ها را بايد پديده اي جديد دانست و يا اين که، رسمي کهن است، و به علت عام و عاميانه بودن در خور توجه نبوده و با معيارهاي مورخان زمان ارزش و اعتبار ثبت و ضبط نداشته است؟ نگارنده حالت دوم را باور دارد. زيرا رسم و آييني که بدين گونه در همه شهرها و روستاهاي ايران همگاني است و در بين همهً قشرهاي اجتماعي عموميت دارد، نمي تواند عمري در حد دو نسل و سه نسل داشته باشد. ديگر اين که مي دانيم کتابهاي تاريخي و شعرهاي شاعران، رويدادها و جشن هاي رسمي را که در حضور شاهان و خاصان دستگاه حکومتي بود، بيان و توصيف مي کرد. ولي سيزده بدر، رسمي خانوادگي و عام و به بياني ديگر پيش پا افتاده و همه پسند ( و نه شاه پسند ) بود. از طرف ديگر، نوشتن رويدادهاي روزي که رفتارها و گفتارهاي خنده دار و غير جدي، براي خود جايي باز کرده، تا " نحسي سيزده " آسانتر " در " برود، توجه مورخ و شاعر را به خود جلب نمي کرد. و شايد " نحس " بودن هم عاملي براي بيان نکردن بود. نحس و ناخوشايند بودن عدد 13 و دوري جستن از آن، در بسياري از کشورها و نزد بسياري از ملت ها، باوري کهن است. مسيحيان هيچ گاه سيزده نفر بر سر يک سفره غذا نمي خورند. در باور تازيان سيزدهمين روز هر ماه ناخوشايند است. ابوريحان بيروني در جدول " روزهاي مختار و مسعود و مکروه " در ايران کهن، روز سيزدهم ماه تير را که ( تير نام دارد ) منحوس ذکر کرده است. سالهاي زيادي فروردين ماه اول تابستان بود. يکي از نويسندگان در خاطره هاي هفتاد ساله اش از باور مردم شهر خود، قزوين، دربارهً سيزده بدر مي نويسد : روز سيزده بدر جايز نبود براي ديد و بازديد، به يک خانه رفت، هم صاحب خانه به فال بد ميگرفت و مي گفت نحوست را به خانه من آوردند و هم رونده، نمي خواست مبتلا به نحوست آن خانه شود. روز سيزده بايد به صحرا رفت. زيرا آنچه بلا در اين سال بيايد، امروز مقدر و تقسيم مي شود. پس خوب است ما در شهر و خانه خود نباشيم، شايد در تقسيم بلا، فراموش شده و از قلم بيفتيم. شباهتي که بين سيزده بدر و برخي از رسم هاي کاتارها( بازماندگاه مانويان در اروپا، که ترکيبي از انديشه هاي زردشتي، فلسفهً باستان و مسيحيت دارند ) اين پرسش را به ذهن مي رساند که آيا هر دو ريشهً مشترک باستاني ندارند؟ کاتارها در روز عيد " پاک " ( که برخي از سال ها به روز سيزده فروردين نزديک است ) از خانه بيرون آمده و روز را در دامن صحرا و کنار کشتزار مي گذرانند، و براي ناهار با خود تخم مرغ ميبرند. در اين روز پنهان کردن تخم مرغ در گوشه و کنار و پيدا کردن آنها سرگرمي کودکان است. سه شباهت ، يا سه ويژگي مشترک اين دو عبارتند از :

1- آغاز محاسبهً هر دو از آغاز بهار و اعتدال ربيعي است. 2- در روز سيزده و عيد پاک کاتارها به صحرا و دامان طبيعت مي روند. 3- بازي و سرگرمي کودکان با تخم مرغ فقط در روزهاي عيد بهاري رسم است، نه فصلهاي ديگر سال. شباهت ديگر دروغ هاي روز اول آوريل، با شوخي هاي سيزده بدر است. روز اول آوريل، هر چهار سال يکبار مصادف با روز سيزده فروردين است ( و سه سال با 12 فروردين ). پيشينه و انگيزهً برگزاري سيزده بدر، هر چه باشد، در همهً شهرها و روستاها و عشيره هاي ايران، سيزدهمين روز فروردين، رسمي است که بايد از خانه بيرون آمد و به باغ و کشتزارها رو آورد و به اصطلاح نحسي روز سيزده را بدر کرد. خانواده ها در اين روز به صورت گروهي و گاه چند خانواده با هم غذاي ظهر را آماده کرده و نيز آجيل ها و خوردني هاي سفرهً هفت سين را با خود برداشته، به دامان صحرا و طبيعت مي روند و سبزهً هفت سين را با خود برده و به آب روان مي اندازند. به دامن صحرا رفتن، شوخي و بازي کردن، دويدن، تاب خوردن و در هر حال جدي نبودن، از سرگرمي ها و ويژگي هاي روز سيزده است. گره زدن سبزه، به نيت باز شدن گره دشواري ها و برآورده شدن آرزوها، از جمله بيرون کردن نحسي است. اين باور، معروف است که " سبزه گره زدن " دختران " دم بخت "، شگوني براي ازدواج و همسر يابي، مي باشد. در فرهنگ اساطير براي رسم هاي سيزده بدر، معني هاي تمثيلي آورده : شادي و خنده در اين روز به معني فروريختن انديشه هاي تيره و پليدي، روبوسي نماد آشتي و به منزله تزکيه، خوردن غذا در دشت نشانهً فديه گوسفند بريان، به آب افکندن سبزه هاي تازه رسته - نشانه دادن هديه به ايزد آب يا " ناهيد " و گره زدن سبزه براي باز شدن بخت و تمثيلي براي پيوند زن و مرد براي تسلسل نسلها، رسم مسابقه ها به ويژه اسب دواني - يادآور کشمکش ايزد باران و ديو خشکسالي است.

اين باور همگاني چنان است که اگر خانواده اي نتواند به علتي تمام روز را به باغ و صحرا برود، به ويژه با دگرگوني هاي جامعه شهر امروز در بعد از ظهر، هر قدر هم مختصر، " براي گره زدن سبزه و بيرون کردن نحسي سيزده " به باغ يا گردشگاه عمومي مي رود. با دگرگوني هاي صنعتي، شغلي، بزرگ شدن شهرها، فراواني وسيله هاي آمد و رفت سريع السير، وسيله هاي ارتباط جمعي و ... به ناگزير شهرداري هاي شهرهاي بزرگ، دشواريهاي آمد و رفت را پيش بيني مي کنند. فراواني اتومبيل و ديگر وسيله هاي آمد و رفت موتوري و نيز وسعت خانه سازي ها و شهرسازي ها، باعث شده که خانواده ها، سال به سال راه دورتري را براي " سيزده بدر " پشت سر بگذارند، تا سبزه و کشتزاري بيابند.

منبع

                                              

فال

در سال 86 بر شما چه خواهد گذشت

 

فروردين

اگر ورزشكار و هنرمند نيستيد پس حتما از جمله كساني هستيد كه مرتب در حال جدل و پس زدن رقبائيد و به اصطلاح مي‌كوشيد تا به حق خود برسيد. در زمينه مسائل احساسي و عاطفي، يك نوع يك دندگي و لجاجت در ميان نيمي از متولدين اين ماه ديده مي‌شود كه تا حدي باعث كدورت شده ولي در پايان به نقطه روشن و مثبت مي‌رسند. در سال جديد حسن نيت شما باعث رفع دلتنگي‌ها و كدورت‌ها مي‌شود .از اين بابت هراسي به دل راه ندهيد كه با شكست و ناكامي رو‌به‌رو نشويد. با زيركي كه داريد از بن‌بست‌ها رهايي خواهيد يافت. اجازه ندهيد از صداقت و انسانيت شما سوءاستفاده شود. يك نفر، كمك شاياني به شما خواهد كرد كه هيچ‌گاه تصورش را نمي‌كرديد. اين كمك در زمينه كاري شماست. صبر كنيد كه صبر، علاج همه دردهاست. در سال جديد بيشتر به فكر آينده‌تان باشيد، او سال‌هاست كه منتظرشماست.

ارديبهشت

جوان‌تر‌ها بدانند كه زندگي بلاتكليف، جز افسردگي و انزوا‌طلبي چيز ديگري ندارد. در روحيه كسل خود غرق نشويد و با اجتماع اطراف خود هماهنگ شويد. در سال جديد عده‌اي با شما برخورد خواهند داشت كه باعث تحولات جديد در زندگي و كارتان خواهند شد. صبر داشته باشيد چرا كه هر چيزي براي وقوع، زماني را مي‌‌طلبد. در زمينه كاري، رقابتي داريد كه موفقيت شما در اين زمينه حتمي است. چشم دل باز كنيد تا خوشي‌ها را هم ببينيد و با ديگران تقسيم كنيد. از نااميدي فاصله بگيريد و در سلامتي روحتان كوشش كنيد. همكاري در محيط كار براي شما مفيد است. بازنگري در موضوعات ارزشمند برايتان مناسب است. در سال جديد منتظرتان را بيش از اين در انتظار نگذاريد و زودتر اقدامي بكنيد. اتلاف وقت بيش از اين جايز نيست.   

خرداد

در سال جديد در زمينه كاري و شغلي براي متولدين اين ماه موفقيت‌هايي پيش مي‌‌آيد. عده‌اي كه شغل خود را به عللي از دست داده‌اند امكان يافتن كار تازه بهتري دارند. سرگرم مسائل غيرضروري نباشيد كه مهم‌تر از اينها را در پيش داريد. اخلاق خوش را فراموش نكنيد. زود و بي‌‌جهت عصباني نشويد كه هيچ نتيجه‌اي ندارد. سستي را كنار بگذاريد و هر كاري را كه آغاز كرديد تا به انتها انجام دهيد، هر چند كوچك باشد. بدون مشورت والدين و بزرگ‌ترها كاري را شروع نكنيد، بگذاريد پشت شما گرم باشد. سعي كنيد لا‌به‌لاي موفقيت‌هاي حاصله گم نشويد و مغرور نگرديد كه غره شدن، دوري از ديگران را در پي دارد.

احترام و محبت، تنها هدايايي هستند كه مي‌‌توانيد به محبوبتان هديه كنيد. پس چرا معطليد؟ عشق پشت در ايستاده، بيابيدش؟...! سال جديد آمده و در مي‌‌زند...

تير

سعي ‌‌كنيد در سال آتي از زندگي بهره كافي را ببريد كه اين به نفع شماست.يك نقل و انتقال بزرگ، فكر شما را به خود مشغول ساخته ولي احتياط را از دست ندهيد كه احتياط شرط اساسي عقل است. مسائل بين شما و همكارانتان يا حتي دوستان و آنهايي كه در غم و شادي شما شريك بوده‌‌اند، سرانجام به پايان خواهد رسيد. هرازگاهي نگاهي به گذشته بيندازيد، نه خيلي دور، همين چند روز پيش... چگونگي رفتار و امورتان را تجزيه و تحليل كنيد. از ناكامي‌ها عبرت بگيريد و از كاميابي‌ها بهره‌مند شويد. در سال جديد سعي كنيد گام‌هاي ترقي را قدم به قدم برداريد و در هر صورت محتاط باشيد. به احساسات اطراف خود توجه كنيد، بي‌‌تفاوت از كنار آنها نگذريد، شايد همان‌ها سرنوشت شما را بسازند يا آينده شما باشند. يك (بله) كار را تمام مي‌‌كند، به شرطي كه جوانب را در نظر بگيريد.  

مرداد

عشق و مسائل عاطفي براي شما سبب‌ساز خوشبختي است. راز‌دار رازهاي خود باشيد و سفره دل را پيش هر كسي باز نكنيد. گاهي اوقات پيش آمده كه با كساني درددل مي‌‌كنيد كه چون حربه، عليه خودتان به كار مي‌‌برند. خيلي از حرف‌ها را جدي نگيريد. گاهي، بعضي حرف‌ها را نشنيده بگيريد و خود را به قول معروف به راهي ديگر بزنيد. زندگي عاطفيتان در بهترين موقعيت قرار دارد. شما از خيلي نظرها تواناتر هستيد و همچنان موفق. با كارهاي زياد و متنوع، ذهنيت خودتان را آشفته و پراكنده نسازيد. سال 85 گذشت، اما به ياد داشته باشيد كه در سال جديد، گاهي با خود در گوشه‌اي خلوت كنيد و به درون فكر كنيد. قلبتان نداهايي دارد. گوش، شما را به جايي وصل مي‌‌كند. نداهاي قلبي در صورتي كه عقلاني هم باشند راه درست زندگي‌ را نشان مي‌‌دهند.

شهريور

اعصاب خسته شما نياز به استراحت دارد. در محيط كار ممكن است اختلاف نظرهايي پيدا كنيد كه بايد باحوصله باشيد و محبوبيت خودتان را حفظ كنيد. پندها و اندرز‌‌هاي اطرافيان را به گوش جان بخريد كه ارزشمند است. لحظه‌هاي زندگي را غنيمت بشماريد و به فرداهاي دور بينديشيد و پشيمان روزهاي رفته نباشيد. در سال جديد با اميدواري به افق‌‌هاي رو به رو بنگريد و به هدف‌هاي خويش بدون هراس دست يابيد، هرچند كه به نظر دور مي‌‌آيد اما محقق مي‌‌شود. گره‌ها را با دست‌ باز كنيد نه با دندان و مراقب سلامتيتان باشيد. ممكن است برخي از فشارها شما را بيش از پيش خسته كند اما نگران نباشيد. گاهي اوقات شما يادتان مي‌‌رود كه قلبي برايتان هميشه مي‌‌تپد، پس تپش آن را با تپش قلب خود پاسخ گوييد.

مهر

بگو مگو و بحث و جدل‌هايي در ميان خانواده بروز كرده كه بايد با سياست و گذشت در رفع آنها كوشش كنيد، چرا كه ادامه آنها سبب از هم پاشيدن خيلي از پيوندهاي ديرين مي‌‌شود. از بند خواسته‌ها و تفكرات ديگران دوري كنيد و هرگز شرمسار و سرافكنده نباشيد. از گذشته‌ها درس بگيريد اما هيچ‌گاه نگذاريد كه ديگران آينده شما را رقم بزنند. حضور خودتان را اثبات كنيد و نشان دهيد كه شايستگي انجام هرگونه فعاليتي را داريد. قراردادهايي جهت منعقد نمودن به شما پيشنهاد مي‌‌شود كه به احتياط در آنها بسيار توصيه مي‌‌شود. اين روزها زندگي اجتماعي و احساسي شما غني است.

چه بخواهيد چه نخواهيد، بايد بدانيد كه عاشق شده‌ايد. قدر حرمت‌ها را بدانيد و دوستان خود را از خود دور نكنيد. او شما را دوست دارد.

آبان

آن دسته از افرادي كه تا امروز متكي به ديگران زندگي كرده‌اند، بايد به يك اقدام اساسي دست بزنند و به فكر يك مسير مستقل و تكيه به خلاقيت و قدرت خود باشند. گاهي اوقات از وضعيت پيش آمده خسته مي‌‌شويد و از همه چيز و همه كس ايراد مي‌‌گيريد. بايد در رفتار و كردار خود تجديدنظر سريع به عمل آوريد، چون باعث دوري دوستان و آشنايان مي‌‌شود.در سال جديد، قدر موقعيت‌ها را بدانيد، انتظارات شما برآورده مي‌‌شود. حوادثي در راه است كه نتايج ثمربخشي خواهد داشت. با خانواده با محبت برخورد كنيد كه دعاي والدين اثر عجيبي به همراه دارد. وضعيت مناسب مالي شما دليل اين نمي‌‌شود كه بي‌‌‌حساب خرج كنيد. نظم مسائل مالي را حفظ كنيد تا دچار دردسر نشويد. تنهايي و انزوا را رها كنيد و به دنبال شكوفايي توانايي‌هايتان باشيد. او شما را دوست دارد، شما چه‌طور؟

آذر

استقلال، ايده‌ال‌ترين هدفي است كه مي‌‌توانيد داشته باشيد، پس تصميم به زندگي مستقل، عقلاني است و بايد با يك اقدام حسابگرانه و دورانديشي صورت پذيرد تا با ناكامي و شكست مواجه نشويد. هيچ‌گاه تحت فشار، كاري را انجام ندهيد كه سبب رويدادهاي ناخوشايندي مي‌‌شود، به‌خصوص ازدواج كه به‌طور حتم بايد با اراده قلبي و خواسته خود فرد باشد. پس فكر كنيد تا به آنچه كه در آرزوي آن بوده ايد و ذهنتان به آن مشغول بوده برسيد.براي يكي از آشنايان مشكلي پيش آمده كه دلجويي شما نگراني آنها را كاهش مي‌‌دهد. غرور را از قلب خود جدا كنيد. روابط شخصي و خانوادگي خود را گسترش دهيد. نگران نباشيد و لبخند بزنيد و تعامل مهرآميز را فراموش نكنيد. به فكر او باشيد، چرا كه او به فكر شماست.

دی

وفاداري را سرلوحه قرار ‌‌دهيد ولي در عين حال تودار هم باشيد. قدر دوستان صادق و صميمي خود را بدانيد و نقش آنها را در زندگيتان خوب مورد ارزيابي قرار دهيد. به وعده‌هايتان عمل كنيد. هيچ مسئله‌اي غيراخلاقي‌تر از خلف وعده نيست. شما بسيار مورد اعتماد اطرافيان هستيد، صفتي كه از هر ثروتي ارزشمند‌تر است. مشكلي كه مدت‌ها شما را رنجانده، به خودي خود حل مي‌‌شود. براي آشتي پيش قدم شويد چرا كه دوستي در انتظار شماست.ممكن است تضادهاي خانوادگي پيش بيايد كه نگران‌كننده خواهد بود. دارايي‌هاي شما با يك تصميم و تغيير به جا فعال خواهد شد و در كل، تغييرات نامنظمي برايتان پيش مي‌‌آيد، اما كماكان شما نظم خود را داريد و كمتر دچار دردسر مي‌‌شويد، پس نگران نباشيد. در سال جديد منتظر نسيم عاشقي باشيد، پنجره دل را باز كنيد تا احساسش كنيد.

بهمن

گناه و اشتباه اطرافيان را بزرگ نكنيد و تا حدامكان به آنها فرصت جبران بدهيد تا به صورت يك مسئله حاد در نيايد. تا قدرت داريد شادي و اميد را به زندگي راه بدهيد و اجازه ندهيد ياس و افسردگي و نااميدي از در و ديوارها خود را وارد كنند. با عبرت گرفتن از گذشته، حال را به بهترين نحو ممكن طي كنيد. از تجربه‌هاي ديگران هم استفاده كنيد و فصلي نو در روابطتان بگشاييد و دور بدبيني را خط بكشيد كه شما را از همه دور مي‌‌سازد. يك خبر غيرمترقبه دريافت مي‌‌كنيد؛ چيزي كه از آن قطع اميد كرده بوديد. تغييراتي در زمينه خانوادگي و شغلي برايتان پيش مي‌‌آيد كه شما را به ياد خاطرات گذشته مي‌‌اندازد. در سال جديد، زمان آن است كه يك تصميم جديد در برداشتن گام‌هاي خود اتخاذ كنيد. عشق را شوخي نگيريد، چرا كه ممكن است سرنوشت انسان‌ها را تغيير دهد.

اسفند

از انتقاد و سرزنش دست بكشيد و فضاي خانوادگي و حرفه‌اي خود را به فضايي دوستانه مبدل سازيد. براي هماهنگي سلامت جسم و روح تلاش كنيد. ياد بگيريد براي امروز زندگي كنيد و به خاطر داشته باشيد كه بي‌‌دوست و بي‌‌عشق، زندگي هيچ نخواهد بود و بدانيد كه زندگي وسعت‌پذير است و يك لحظه‌اش را نبايد تباه كرد تا آن‌كه به هدف‌ها دست يابيد. مدتي است كه به انتظار نشسته‌ايد، اما امسال ديگر پايان راه است و آرزوهايتان به سرانجام خواهد رسيد. انتظارتان به زودي به نتيجه خواهد رسيد. در سال آتي، از همان روزهاي اول، قدم‌هايتان را در زندگي به درستي برداريد. امسال با خود عهد كنيد كه اشتباهات بچه‌گانه را تكرار نكنيد و قدر فرصت‌ها را بدانيد... به فكر روز‌هاي خوب باشيد، هم شما و هم همدم شما در زندگي.

 

                                          

Jبنده خدا زنگ ميزنه پيتزا سفارش ميده، مسئول سفارش ميگه: به نام؟ بنده خدا ميگه: خدا!

J مرد: براي تو يك ميليون سال چقدر است؟ خدا: در حدود يك دقيقه! مرد: و يك ميليون دلار؟ خدا: كمتر از يك پني! مرد: ميشه به من يك پني بدي؟ خدا: يك دقيقه صبر كن!

 Jدست و دلباز دم مرگ: احمد كوجاست؟ اينجام بابا! مريم كوجاست؟ من هم اينجام بابا! مادرتون كجاست؟ همين‌جام عزيزم! پس همه تون كه اينجايين، چرا چراغ اون اتاق روشنس؟

J غضنفر ميخواسته خودكشي كنه يه تير به مغز خودش شليك ميكنه، نيم ساعت طول مي کشه تا بميره! از همه دنيا دانشمندها جمع مي‌شن كه ببينيد قضيه چي بوده، ‌بعد از دوسال تحقيق مي‌فهمند كه گلوله تو اون نيم ساعت داشته دنبال مغز غضنفر ميگشته!!!

 Jهويجه با بچش تو خيابون مي رفتن يهو بچه هويج مي زنه زير گريه مامانش مي گه چيه؟بچه مي گه مامان مامان آب هويج دارم....

J يه روز غضنفر ميره خواستگاري يه دختره .وقتي كه با دختره حرف ميزنه ميبينه ازش خوشش نمي ياد .اون وقت به باباي دختره مي گه ببخشيد ما بريم يه دوري بزنيم برميگرديم.

 Jدعاي پاس كردن ترم= الهي ادركني پاسن ترمي به نمرتن دهي و گاهن دوازدهي و حفضن من مشروطي و فلجن استادي و لغون امتحاني الهي امين

 Jيه روز يه مرده پشت موتور گازي نشسته بوده و هي از يه بنز جلو مي‌زده... . راننده بنز عصباني مي‌شه و ميزنه كنار و به موتوري مي‌گه: آقا تو چطور از من جلو ميزدي؟ مرده ميگه: ببخشيد... كش شلوارم به آينه بغل شما گير كرده بود!

 Jمعلم به گل مراد:پنج ضربدر پنج؟

گل مراد:ها.

معلم دوباره ميگه:ها ضربدر ها؟

گل مراد:بيست و پنج تا.

Jاز غضنفر سوال می کنن : اگه تو دریا یه کوسه دنبالت کنه چی کار می کنی ؟

غضنفر : میرم بالای درخت

- تو آب که درخت نیست

غضنفر: نمی فهمی خب مجبورم.

J يه عرب با يه سرهنگ تو قطار بودن عربه ميبرسه شما ستواني ميگه نه چند بار ميبرسه سرهنگ ميگه نه اخر سرهنگ خسته ميشه ميگه اره.  عربه:بس غلط ميكني لباس سرهنگ ها رو ميپوشي.

Jيك روزي غضنفر يك تكيه زمين داشته در زمين گندم ميگذارد ويك دفعه گندم هايش اتش ميگيرد ميگويد خرمن خرمن خرمن خرمن خرمن خرمن خرمن خرمن

 Jيه روز چند تا بچه تهرون غضنفر رو دست انداخته بودن يكي ميگه بگو هفت، غضنفر ميگه هفت ، ميگن بهت رفت و همه ميزنن زير خنده ،به غضنفر بر ميخوره و ميره بعد يه هفته ميآد به بچه تهرون ميگه بگو چهار ميگه چهار، غضنفر ميگه بهت رفت بچه تهرون ميگه اين كه قافيه نداشت منكه نگفتم هفت، غضنفر ميگه حالا بهت رفت !

 Jروزي غضنفر پسرش را به ميهماني مي بره ، پسره بين غذا مرتب آب مي خوره پدره عصباني ميشه سيلي در گوش پسرش مي زنه كه به جاي غذا چرا داري آب مي خوري ؟بعد از تمام شدن غذا پدر و پسر از مجلس خارج مي شند. پدر از پسرش مي پرسه آخه چرا همه اش آب مي خوردي پسر ميگه چون مي خواستم غذاي بيشتري در شكمم جا بدم ناگهان باباهه سيلي مجددي ميزنه تو گوش پسرش پسره مي پرسه اين ديگه براي چي بود؟ پدر ميگه اين براي اين بود كه اين ترفندت را بايد سر غذا به من ميگفتي

J كارگري در طبقه 12 ساختمان نيمه سازي كار مي كرده. شخصي از پايين صدا زد: غضنفر زنت از طبقه پنجم منزلتان افتاد پايين و مرد. كارگر بيچاره خيلي ناراحت شد و بسرعت پايين آمد و به سمت خانه عازم شد. در راه كم كم آرامتر شد,سر چهار راه اول بياد آورد ! ما كه خونمون 2 طبقه بيشتر نيست. دو تا خيابون اونطرفتر بخودش گفت : من كه اصلا زن ندارم ! و كمي بعد بياد آورد !! من كه اصلا غضنفر نيستم !

J دوست دختر غضنفر ميره از غضنفر ميپرسه ميدوني؟ من هر روز ميرم جلوي اينه بعد به خودم ميگم واي من چه خوشگلم!!؟؟ يعني من گناه ميكنم؟ غضنفر ميگه نه تو اشتباه ميكني!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!

J يه روز غضنفر با يه جاهل توي يه اتوبوس سوار بودن وسط راه پيرزنه مي گوزه بعد جاهله بلند داد مي زنه خانم ها اقايون من بودم كه گوزيدم ، غضنفر كه از مرامه جاهله خوشش ميادوميبينه كه به خاطر ابروي پيرزن گفت من بودم موقع پياده شدن ميگه خانم ها اقايون از اينجا تا اخر خط هر كي گوزيد من بودم.

J به يه نفر يه اره برقي ميدن ميگن بورو 1000 تا درختو قطع كن بيا ميره 996 تا قطع ميكنه ميشينه همه ميان ميگن چرا نشستي فقط 4 مونده بلند شو روشنش كن يارو ميگه: مگه روشنم ميشه؟

J معلم به پدر بچه كرده گفت بچه شما كلاس پنجم است ولي صابون را با سين نوشته- پدر گفت ببينم اگه با سين بنويسه كف نميكنه؟

J غضنفر ورفیقش ميروند حج درحال سنگ زدن به شيطان بودن كه غضنفر به رفیقش ميگه من سنگام تموم شده چيكار كنم رفیقه ميگه كوتاه نيافحش بده.

J نميدونم خواب ديدم واستون جوک نوشتم .....!!!!!

نميدونم تو خواب واستون جوک نوشتم .....!!!!!

نميدونم خواب ديدم که تو خواب واستون جوک نوشتم.....!!!!!

نميدونم شما خواب بودين من واستون جوک نوشتم .....!!!!!

نميدونم شما خواب ديدين من واستون جوک نوشتم .....!!!!!

نميدونم مرض داشتم واستون جوک نوشتم .....!!!!!

نميدونم خواب ديدم که مرض داشتم  واستون جوک نوشتم .....!!!!!

نميدونم مرض داشتم که خواب دیدم براتون جوک نوشتم.....!!!!!

نمی دونم....؟؟؟!!!!!!

J پليس جلو يه ماشين رو مي گيره و ميگه:

چون از صبح اولين كسي هستي كه كمربند ايمني بستي برنده 58هزار تومن پول شدي.

حالا مي خواي باهاش چيكار كني؟

مرد مي گه: مي رم گواهينامه مي گيرم .

زنش سريع مي گه: جناب سروان اين وقتي اكس مي زنه پرت و پلا مي گه .

بچشون از اون پشت مي گه: بابا نگفتم با ماشين دزدي قاچاق نكنيم؟

يه صدا از صندوق عقب مي ياد : از مرز رد شديم يا نه؟

J سه نفر توي هواپيما برای هم كلاس ميذاشتند .

اولين نفر با موبايل

دومين نفر با لب تاپ

سومين نفر ميبينه داره كم مياره

ميره يك دستمال كاغذي رو لوله مي كنه ميگذاره توي جيبش

البته يك گوشه از دستمال كاغذي را از جيبش بيرون ميگذاره

بعد مي ايد پيش دوستاش

يكي از دوستاش ازش مي پرسه اين چيه از جيبت بيرونه ؟

ميگه واي خداي من كي براي من فكس فرستاده   !!!؟؟؟

J يه روز يه ديوونه ميره پيشه دكترش

ميگه من يه كتاب نوشتم به اسمه صداي پاي اسب شما بخونيد.

دكتره ميگه اگه خوب بود مرخصت ميكنم

 شب ميره خونه ميبينه 500 صفحه نوشته پيتكو..پيتكو

J معلم به دانش آموزان میگه :

الف = ب

ب = ج

پس  : الف = ج

دانش آموز میگه:

من شما را دوست دارم.

شما دخترتان را دوست دارید.

پس من دخترتان را دوست دارم.

J معلمي از دانش آموزانش پرسيد : اگر طول اتاقي پنج متر باشد و عرض آن سه متر باشد من چند سالم هست؟!!!! يكي از دانش آموزان گفت : 48 سالتونه. معلم گفت : از كجا فهميدي؟ دانش آموز گفت : از اونجايي كه يك پسرخاله دارم نيمچه خل هست و 24 سال داره. با اين حساب شما 48 سال داريد!!!

J حاج آقاي اولي : من دو ماشين دارم : يك وانت و يك ماكسيما! با وانتم مي رم خريد و با ماكسيما به گردش و مهماني مي رم.

حاج آقاي دومي : چه جالب. اتفاقاً من هم دوتا زن دارم كه با يكي به مكه و سوريه مي روم و با دومي به دبي و پاريس!!!!

J برره ای ها یک نفر رو برای مجازات به اتاق گاز محکوم میکنن.

وقتی میبرنش توی اتاق میبینه که اتاق سقف نداره. میزنه زیر خنده..

برره ای ها میگن : می خندی؟؟؟ حالا وقتی اولین کپسول گاز خورد توی سرت، میفهمی....

J یه روز 3 تا دراکولا که یکیشون برره ای بوده، دور هم بودن..

یکیشون میگه : گشنمونه.. بریم یه آدمی پیدا کنیم بخوریم...

یکیشون پرواز میکنه میره .. بعد از 5 دقیقه بر میگرده.. میبینن دهنش خونیه..

میگن چی شد؟ میگه اون برج رو میبینین؟ رفتم اونجا یه آدم چاق چله پیدا کردم و خوردم..

دومی هم میگه خوب پس من هم میرم... بعد از 10 دقیقه برمیگرده .. میبینن صورتش کامل خونیه...

میگن خوب چی شد؟

میگه من اون برج اولیه نه ، دومیه رو میبینین؟ رفتم اونجا .. 2 تا آدم گنده رو پیدا کردم و خوردم..

دراکولا برره ایه هم میگه خوب من هم میرم نباید کم بیارم.. ..... میره.. بعد از نیم ساعت میاد..

میبینن که سر تا پاش خونیه.. میگن .. باریکلا.. تو چیکار کردی؟

میگه اون برج اولیه رو میبینین؟

میگن آره ..

میگه دومیه رو هم میبینین؟

میگن آره ..

میگه خوب اون برج سومیه رو هم میبینین؟

میگن آره ..

میگه خوب من اون رو ندیدم......

J اون دنیا همه ی مردها رو جمع می کنن و می گن :

همه ی زن زلیلها بیان این طرف بقیه همونجا وایسن...

همه میرن به جز یه نفر.....

به اون یه نفر می گن که باريکلا.... شما چرا نرفتین؟

میگه من خانومم گفته همونجا می مونی از جات هم تکون نمی خوری.....!!!

 

                                         

 

 

P يه شب تو را به مستي مانند ماه ديدم

اما تو يه الاغي من اشتباه ديدم.

P سوال هوش

در كدام يك از گزينه ها گل مراد دارد گريه مي كند؟؟؟؟؟؟؟؟

الف)ه ه ه   ب)ه ه ه   ج)ه ه ه   د)ه ه ه

 

  Pخيلي دلم برات تنگ شده.هر روز مي خواهم ببينمت ولي حيف كه بليت باغ وحش گران شده.

 

P 4 چيز رو خيلي دوست داشته باش

1- تو آسممون خدا رو

2- تو زمين خودتو

3- تو خودت قلبتو

4- تو قلبت كسي كه ارزش قلب مهربونت را داشته باشه

P ميتوان تورا ديد و تمام راه خانه را يك نفس دويدو گريه كرد..اما نميتوان تورا نديدو گاهي حتي گاهي خنديد..

P يه روز ماهي به آب گفت:تو هيچ وقت گريه منو نمي بيني آب گفت ولي هميشه اونو حس ميكنم چون تو توي قلب مني

P عجب چرخ عجيبي است زن از سوسك ميترسه سوسك از موش ميترسه موش ازگربه ميترسه گربه از سگ ميترسه سگ از مرد ميترسه مرد از زن ميترسه

P نگاهي بر ياس كردم تو را در برگ گل احساس كردم خلاصه در كلاس ناز چشمات دو واحد عاشقي را پاس كردم

P يه نصيحت ؛ هيچ وقت تو خيابون نرو، اگه رفتي سرتو بالا نكن، اگه بالا كردي، به هيچ كس نگاه نكن، اگه نگاه كردي نخند، اگه خنديدي شماره ازش نگير، اگه گرفتي بهش زنگ نزن، اگه زدي باهاش حرف نزن، اگه زدي نگو دوسش داري، اگه گفتي باهاش قرار نزار، اگه گذاشتي نرو سر قرار، اگه رفتي تحويلش نگير، اگه گرفتي عاشقش نشو، اگه شدي بهش نگو، اگه گفتي....... ميزاره ميره.

P با احساس بخوانيد:

آتش زدي به خرمنم.

واي خرمنم

واي خرمنم

واي خرمنم

واي خرمنم

واي خرمنم

بسه ديگه فهميديم.

P آخرین بار که اورا دیدم گردنبند صلیبی به او هدیه

 کردم. گفت:من که دوستت ندارم پس چرا به من

 هدیه می دهی!؟ گفتم:بر سر هر گوری صلیبی

 می نهند، این صلیب را بر گردنت بالای قلبت بیاویز

 زیرا آنجا گورستان عشق من است

P عاشقی را شرط اول ناله وفریاد نیست تا کسی

 از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست عاشقی مقدورهر

 عیاش نیست غم کشیدن صنعت نقاش نیست

P کاش امتداد لحظه ها تکرار دوباره با توبودن بود گاه یک لبخند

 آنقدر عمیق میشود که گریه میکنم گاه یک نغمه آن قدر دست

 نیافتنی است که با آن زندگی میکنم گاه یک نگاه آن چنان سنگین است

که چشمانم رهایش نمیکنند گاه یک عشق آن قدر ماندگار است که

 فراموشش نمیکنم

P گفتم غم تو دارم **گفتا چشت درآید! گفتم که ماه من شو*

*گفتا دلم نخواهد! گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد*

*گفتا هوای گرمیست٬ اَه اَه٬ عرق درآمد! گفتم دل رحیمت

 کی عزم صلح دارد**گفتا برو به سویی ٬ تا گلّ نی درآید

! گفتم زمان عشرت دیدی که چون سرآمد**

گفتا که ای وای دیرشد٬ داد مامان درآمد

P به تنهایی گفتم: تا تو رو دارم تنها نیستم ، موندو همدمو مونسم شد

P نگو بار گران بودیمو رفتیم . نگو نامهربون بودیمو رفتیم .

 آخه اینها دلیل محکمی نیست . بگو با دیگران بودیم و رفتیم

P گفتم ای یار، گفتی زهرمار

گفتم ای نور، گفتی مرده شور

 گفتم از غم دوریت بیمارم، گفتی به من چه مگه من پرستارم؟؟؟؟

 گفتم دوستت دارم ،گفتی خفه شو

 گفتم عاشقتم ،گفتی خفه شو

 گفتم میخوام باهات ازدواج کنم، گفتی جدی میگی؟؟؟؟

 گفتم خفه شو

P اگه مردانگی رنگ باخته

اگه عشق فراموش شده

اگه همه مردم نامرد شدن

اگه دخترها بی معرفت شدن

اگه زندگی بی معنا شده

به تو چه مربوطه

تو فقط جواب اس ام اس منو بده

P چشمات وقتی زیباست که مال اشک باشه. اشک وقتی زیباست که مال عشق باشه. عشق وقتی زیباست که مال تو باشه. تو وقتی زیبایی که دستت تو دماغت باشه

P میگم مرسی، بهش برسی، با کومپرسی، نگی به کسی، منو میبوسی؟ اگه نبوسی! خیلی لوسی

 P به اسمون نگاه ميکني دوست داري کدوم ستاره مال تو باشه؟

به اوني که کم نورتره قانع باش چون اوني که

پر نور تره رو همه نگاه ميکنن...

 Pتوبه می کنم

دیگر کسی را دوست نداشته باشم

حتی به قیمت سنگ شدن

توبه می کنم دیگر برای کسی اشک نریزم

حتی اگر فصل چشمانم برای همیشه زمستان شود

چشمانم را می بندم

توبه می کنم دیگرعاشق نشوم

قلبم را دور می اندازم

برای همیشه

و به کویر تنهایی سلام می کنم

 

 Pگل را دوست دارم تو را هم دوست دارم گل را برای بوییدن تو را برای بوسیدن گل را برای یک لحظه تو را برای همیشه

 

اس ام اس هایی برای کرم ریختن در نصف شب !

P ببخشيد اين موقع شب مزاحم مي شوم مي دونستم خواب هستيد مي خواستم بگم كه يك پاتون از لاحاف بيرون است.

P سوسک ! سوسک ! ... تو ر و خدا بیا بکشش . من می ترسم !!!

P مشترک گرامی  این اس ام اس به منظور بیدار کردن شما  می باشد لطفا لبخند بزنید

P میگم پاشو یه چند تا اس ام اس بفرستیم . اینو اونو مردمو بیدار کنیم خیلی حال می ده .

P سلام ببخشید که بد موقع مزاحم شدم ! راستش را بخواهید یه سئوال داشتم . خیلی وقت بود که ذهنم رو مشغول کرده بود . می خواستم بپرسم ...می خواستم ... اصلا ولش کن بزار برای بعد . خوب؟

P سایه ام عاشق سایه ات شده می خواستم ببینم می تونیم همسایه شویم ؟

P یه بغل گل رز با یه دنیا احساس با یه سبد ستاره . می دم بهت ببر سر چها راه بفروش سودش نصف نصف !

منبع

                                         

 

 

سیاوش قمیشی

Sunset To Sunrise (Remix)

 

 

حمید عسکری

کما

 

 

نوید و امید

فریاد

 

 

شاهرخ

ترانه

 

 

علیرضا افتخاری

تو میایی

 

 

 

 

صفحه کليد مجازی

اگر به هر دلیلی نمی توانید از کیبوردتان استفاده کنید و نیاز دارید که متنی را تایسپ کنید و دسترسی به کیبورد برای مقدور نمی باشد نگران نباشید، براحتی با استفاده از ماوس می توانید تایپ کنید، برای اینکار میسر زیر را دنبال کنید؛

 روش اول:به منوي Start مي‌رويم و داخلAll Programs و سپس ‌وارد Accessories و بعد واردAccessibility مي‌شويم و On-ScreenKeyboardرا انتخاب مي‌كنيم (كليك مي‌كنيم) حال شما يك صفحه كليد مجازي در روبه‌روي خود داريد كه با استفاده از موس مي‌توانيد روي حرف يا كاراكتر مورد نظرتان كليك كنيد و به همين صورت متن خود را وارد كنيد.

یا می توانید از راه زیر عمل کنید؛

Run را اجرا کنید تایپ کنید OSK حال اینتر را بزنید، خواهید دید که صفحه کلد مجازی بر روی صفحه نمایش تان قرار میگیرد. براي تغيير زبان فارسي به انگليسي يا بر عكس مي‌توانيد ابتدا روي Alt و سپس Shift كليك كنيد.

منبع: خانواده سبز شماره 174

 

ايجاد يک درايو مجازی

اگر می خواهید پوشه ای که زیاد به آن سر میزنید را در کنار بقیه داریوتان نه بصورت یک فولدر بلکه بصورت یک درایو ، داشته باشید، برای این کار برنامه Command Prompt را از آدرس زیر اجرا کنید؛

Start/all programs/accessories/command prompt

در محیط برنامه دستور زیر را تایپ کنید؛

Subst your drive: folder address

در عبارت بالا بجای your drive نام درایو مورد نظرتان و بجای folder address آدرس پوشه ای که می خواهید به صورت یک درایو در کنار بقیه درایوها قرار گیرد.

توجه داشته باشید که یک فاصله بین نام درایو و subst و همچنین آدرس فولدر قرار گیرد.

برای حذف درایو ایجاد شده مسیر بالا را رفته و در محیط برنامه دستور زیر را تایپ میکنیم؛

Subst your drive: d/

برای سهولت در کار میتوانید عبارات بالا را در برنامه Note Pad تایپ کرده و آن را با پسوند bat ذخیره کنید و از آن پس برای اجرای آن دستور، فقط بر آیکون آن دابل کلیک کنید.

توجه داشته باشید که درایو مجازیتان با هر بار restart  از بین خواهد رفت و برای ایجاد آن دوباره باید روی آیکونی که ساختید دابل کلیک کنید. اما چناچه میخواهید همیشه آن را داشته باشید، میتوانید آن را همانطور که گفته شد تحت یک نام با پسوند bat ذخیره کرده و در پوشه start up ویندوز که از شاخه all programs منوی استارت قابل دسترسی است قرار دهید تا با هر بار راه اندازی کامپیوتر، بصورت خودکار اجرا شود و درایو مجازی شما را ایجاد کند.

 

پر کردن فرم در اينترنت

این دستور در سیستم عامل های ویندوزXP,2000,NT,ME عمل میکند. شما میتوانید در Internet Explorer وارد منوی tool و سپس Internet Options شوید. پس از آن، وارد content شده و در آنجا با ورود به قسمت Auto Complete قادر خواهید بود که محتویات فرم را ذخیره کنید. اگر بخواهید این فرم را پاک کنید، پس از ورود به قسمت Auto Complete رفته و با انتخاب دستور Clear Formقادر به انجام این کار خواهید بود.   

 

تايپ اعداد کسری در ويندوز

برای وارد کردن اعداد کسری¼،¾و½ در متن خود که در کیبوردهای کامپیوتر دیده نمی شوند، میتوان به ترتیب کدهای alt0188 و alt0190 وalt0189(باید کلید alt را داشته باشید و اعداد را بفشارید،سپس کلید alt رها کنید، خواهید دید که عدد تایپ خواهد شد) را بکار برد. توجه داشته باشید برای تایپ این اعداد کسری، حتماً باید از قسمت Numeric Pad که در سمت راست کیبورد قرا رگرفته است(کلیدهای ماشین حساب) استفاده شود.

 

غیر فعال کردن گزینه Shut Down

برای اینکه خاموش کردن کامپیوتر توسط گزینه Shut Down را غیر فعال کنیم میتوان Run را اجرا کرده و رد آن تایپ میکنیم Regedit و اینتر میکنیم تا وارد رجیستری شویم، حال مسیر زیر را دنبال کرد؛

HKEY_CURRENT_USER\Software\Microsoft\Windows\CurrentVersion\Policies\Explorer

یک متغییر از نوع DWord با نام NoClose بسازید(اگر وجود دارد نیازی به ایجاد دوباره آن نیست)، حال مقدار آن را به یک تغییر میدهیم.

همین اعمال را برای مسیر زیر انجام دهید؛

HKEY_LOCAL_MACHINE\SOFTWARE\Microsoft\Windows\CurrentVersion\Policies\Explorer

برای اینکه گزینه  Shut Downرا دوباره فعال کنید، باید مقداری را که به یک تغییر داده ایم به صفر تغییر دهیم. حال از رجیستری خارج شوید و کامپیوتر را Restart کنید.

 

روشهای خاموش کردن کامپيوتر با کيبورد

Shut Down:

ابتدا دکمه Win را که مابین دکمه Alt و Ctrl قرار دارد را فشار دهید بعد ازنمایش منوی Start کلید U را دوبار با اندکی مکث میزنیم.

Restart:

ابتدا دکمه Win را که مابین دکمه Alt و Ctrl قرار دارد را فشار دهید بعد ازنمایش منوی Start کلید U و بعد از آن کلید R را با اندکی مکث میزنیم.

Standby:

ابتدا دکمه Win را که مابین دکمه Alt و Ctrl قرار دارد را فشار دهید بعد ازنمایش منوی Start کلیدهای U و سپس S را با اندکی مکث می زنیم.

Hibernate:

ابتدا دکمه Win را که مابین دکمه Alt و Ctrl قرار دارد را فشار دهید بعد ازنمایش منوی Start کلیدهای U و سپس H را با اندکی مکث می زنیم.

Loggoff:

ابتدا دکمه Win را که مابین دکمه Alt و Ctrl قرار دارد را فشار دهید بعد ازنمایش منوی Start کلیدL را دوبار با اندکی مکث می زنیم.

Switch User:

ابتدا دکمه Win را که مابین دکمه Alt و Ctrl قرار دارد را فشار دهید بعد ازنمایش منوی Start کلیدهای L و سپس S را با اندکی مکث می زنیم.

 

جلوگيری از دسترسی به پسورد در کنترل پانل

با این کار کاربران نخواهند توانست تنظیمات مربوط به نکات ایمنی را دستکاری کنند، که از جنبه امنیتی کاربرد مناسبی دارد؛

برای این کار وارد رجیستری شوید و مسیر زیر را دنبال کنید؛

HKEY_CURRENT_USER\Software\Microsoft\Windows\CurrentVersion\Policies\System

حال یک متغیر جدید از نوع DWord بسازید و اسم آن را NoSecCPL بگذارید.اکنون برای اعمال این محدودیت کافی است مقدار 1 را به متغییر مزبور بدهید. سپس از رجییتری خارج شوید و کامپیوتر را مجدداً راه اندازی کنید.

 

خاموش کردن و Restart کامپيوتر در زمان مشخص

برای انجام این کار روشهای مختلفی وجود دراد که یکی از روشها روشی است که در اینجا بیان شده است؛

برای این کار برنامه Command Prompt را از آدرس زیر اجرا کنید؛

Start/all programs/accessories/command prompt

برا ی هر یک از اعمال زیر دستورات مربوطه را اجرا کنید؛

ShutDown:

برای این کار باید دستور«ShutDown –s –t time» را اجرا کنیم که در این دستور بجای time باید زمان مورد نظر خود را بر حسب ثانیه بنویسید. پس از اجرای این برنامه پنجره ای باز میشود که شروع به شماره معکوس میکند و پس از پایان شمارش کامپیوتر ShutDown میشود. برای لغو این عمل باید عبارت ShutDown –a را در همان برنامه اجرا کنید.

Restart:

برای این کار باید دستور«ShutDown –r –t time» را اجرا کنیم که در این دستور بجای time باید زمان مورد نظر خود را بر حسب ثانیه بنویسید. پس از اجرای این برنامه پنجره ای باز میشود که شروع به شماره معکوس میکند و پس از پایان شمارش کامپیوتر Restart میشود. برای لغو این عمل باید عبارت ShutDown –a را در همان برنامه اجرا کنید.

میتوان این دستورات را در برنامه  Note Padتایپ کرده و با پسوند bat ذخیره می کنیم و برای اجرای آن فقط بر روی آن دابل کلیک کنید.

 

منبع: ماهنامه دانش و کامپیوتر شماره 61

                                                            

در آينده چه شکلی می شويد؟

در آینده چه شکلی می شوید؟ به نظرتان اگر تصویر شما با تصویر دوستتان مخلوط شود، نتیجه به چه شکلی در خواهد آمد؟دوست دارید تصویری از همسرتان را انتخاب کنید و آن را به تصویر مادر زنتان تبدیل کنید و یا تصویر فرزند خردسالتان در آینده را همین حالا ببینید؟

نرم افزار Morpheus Photo Morpher قادر است تمامی این کارها را در کمترین زمان برای شما انجام دهد. تبدیل تصویر کودکی شما به تصویر فعلی، تبدیل تصویر فرزندتان به پدر بزرگ یا مادر بزرگش، تبدیل تصویر خودتان به شخصیت های معروف و مشهور، به حرکت در آوردن تصاویر شخصی، دوستان و آشنایان، همه از کاهایی است که با استفاده از این نرم افزار قدرتمند، می توانید به راحتی به انجام آنها بپردازید. این نرم افزار تصاویر تغییر داده را در فرمت های مختلف از جمله AVI,Flash و انیمیشن هایGIF در اختیار شما قرار میدهد که موجب می شود به راحتی بتوانید از آنها در تمامی نرم افزارهای مورد نیاز خود استفتده کنید. برای دانلود این نرم افزار به سایت زیر مراجعه کنید؛

http://www.morpheussoftware.net

 

چاق بهتره يا لاغر؟

آیا به این فکر افتاده اید که تصویری را آنقدر لاغر کنید یا آن را آنقدر چاق کنید که کاملاً با تصویر اولیه فرق کند؟ به این فکر افتاده اید که اگر کمی لاغرتر یا چاق تر بودید، چه شکلی می شدید؟ دوست دارید با دوستان تان شوخی کنید و یا آنها را به باشگاه بدنسازی مجازی خود بفرستید؟ نرم افزار Morpheus photo warper از دیگر نرم افزارهای سایت ؛

www.Morpheussoftware.net میباشد که به شما این امکان را میدهد تا تصاویر مورد نظرتان را براحتی پهن تر و یا باریکتر کنید. به وسیله این نرم افزار می توانید برای شوخی با دوستانتان ، بینی آنها یا دیگر اجزای بدنشان را کمی بزرگتر کنید! این نرم افزار تصاویر تغییر داده را در فرمت های مختلف از جمله AVI,Flash و انیمیشن هایGIF در اختیار شما قرار میدهد. برای دانلود این نرم افزار به لینک زیر مراجعه کنید؛

http://www.morpheussoftware.net

 

دو تا بده يکی تحويل بگير

برنامه Morpheus Photo Mixer  همانطوری که از اسمش پیداست برای میکس و ادغام کردن تصاویر با یکدیگر به کار میرود، این نرم افزار قادر است صورت و بدن دو نفر را از شما بگیرد و نفر سومی را با شخصیتی جدید برگرفته از تصویر هر دو نفر در اختیار شما قرار دهد! حجم این برنامه در حدود 3.2 مگابایت میباشد و برای دانلود این نرم افزار به لینک زیر مراجعه کنید؛

http://www.morpheussoftware.net

 

کوچک، فشرده، آماده ارسال

پس از استفاده از هر یک از نرم افزارهای بالا، اگر بخواهید تصاویر به دست آمده را به آدرس الکترونیکی دوستانتان بفرستید و یا از آنها در صفحات سایت یا وبلاگ خود استفاده کنید، بهتر است که حجم آنها را کم کنید تا سرعت بارگذاری آنها افزایش یابد. برای انجام این کار می توانید از نرم افزار Morpheus Photo Compressor استفاده کنید. فشرده سازی و کاهش حجم تصویر از کارهای این نرم افزار است. برای دانلود این نرم افزار به لینک زیر مراجعه کنید؛

http://www.morpheussoftware.net

 منبع:روزنامه جام جم ضمیمه کلیک

فرستادن اشکال مختلف در ياهو مسنجر

در این نرم افزار شکل های مختلفی وجود دارد که میتوانید در محیط چت از آن استفاده کنید و از آن لذت ببرید.

برای دانلود این برنامه اینجا رو کلیک کنید.

 

 

                                          

نامه مادر غضنفر به غضنفر

گضنفر جان سلام! ما اينجا حالمام خوب است. اميدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. اين نامه را من ميگويم و جعفر خان کفاش برايد مينويسد. بهش گفتم که اين گضنفر ما تا کلاس سوم بيشتر نرفته و نميتواند تند تند بخواند،‌ آروم آروم بنويس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند.

 وقتي تو رفتي ما هم از آن خانه اسباب کشي کرديم. پدرت توي صفحه حوادت خوانده بود که بيشتر اتفاقا توي 10 کيلومتري خانه ما اتفاق ميافته. ما هم 10 کيلومتر اينورتر اسباب کشي کرديم. اينجوري ديگر لازم نيست که پدرت هر روز بيخودي پول روزنامه بدهد. آدرس جديد هم نداريم. خواستي نامه بفرستي به همان آدرس قبلي بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلي را آورده و اينجا نصب کرده که دوستان و فاميل اگه خواستن بيان اينجا به همون آدرس قبلي بيان.

آب و هواي اينجا خيلي خوب نيست. همين هفته پيش دو بار بارون اومد. اوليش 4 روز طول کشيد ،‌دوميش 3 روز . ولي اين هفته دوميش بيشتر از اوليش طول کشيد

گضنفر جان،‌آن کت شلوار نارنجيه که خواسته بودي را مجبور شدم جدا جدا برايت پست کنم. آن دکمه فلزي ها پاکت را سنگين ميکرد. ولي نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توي کارتن مقوايي برايت فرستادم.

پدرت هم که کارش را عوض کرده. ميگه هر روز 800،‌ 900 نفر آدم زير دستش هستن. از کارش راضيه الحمدالله. هر روز صبح ميره سر کار تو بهشت زهرا،‌ چمنهاي اونجا رو کوتاه ميکنه و شب مياد خونه.

ببخشيد معطل شدي. جعفر جان کفاش رفته بود دستشويي حالا برگشت.

ديروز خواهرت فاطي را بردم کلاس شنا. گفتن که فقط اجازه دارن مايو يه تيکه بپوشن. اين دختره هم که فقط يه مايو بيشتر نداره،‌اون هم دوتيکه است. بهش گفتم ننه من که عقلم به جايي قد نميده. خودت تصميم بگير که کدوم تيکه رو نپوشي.

اون يکي خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نميدونم بچه اش دختره يا پسره . فهميدم بهت خبر ميدم که بدوني بالاخره به سلامتي عمو شدي يا دايي.

راستي حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصيت کرده بود که بدنش را به آب دريا بندازن. حسن آقا هم طفلکي وقتي داشت زير دريا براي مرحوم پدرش قبرميکند نفس کم آورد و مرد!‌شرمنده.

همين ديگه .. خبر جديدي نيست. قربانت .. مادرت.

راستي:‌گضنفر جان خواستم برات يه خرده پول پست کنم، ‌ولي وقتي يادم افتاد که ديگه خيلي دير شده بود و اين نامه را برايت پست کرده بودم.



ماجرای خر و آهو

آهو خيلي خوشگل بود . يک روز يک پري سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون!دوست داري شوهرت چه جور موجودي باشه؟ آهو گفت: يه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش. پري آرزوي آهو رو برآورده کرد و آهو با يک الاغ ازدواج کرد.

 شش ماه بعد آهو و الاغ براي طلاق سراغ حاکم جنگل رفتند.

حاکم پرسيد : علت طلاق؟

آهو گفت: توافق اخلاقي نداريم, اين خيلي خره.

حاکم پرسيد:ديگه چي؟

آهو گفت: شوخي سرش نميشه, تا براش عشوه ميام جفتک مي اندازه.

حاکم پرسيد:ديگه چي؟

آهو گفت: آبروم پيش همه رفته , همه ميگن شوهرم حماله.

حاکم پرسيد:ديگه چي؟

آهو گفت: مشکل مسکن دارم , خونه ام عين طويله است.

حاکم پرسيد:ديگه چي؟

آهو گفت: اعصابم را خورد کرده , هر چي ازش مي پرسم مثل خر بهم نگاه مي کنه.

حاکم پرسيد:ديگه چي؟

آهو گفت: تا بهش يه چيز مي گم صداش رو بلند مي کنه و عرعر مي کنه.

حاکم پرسيد:ديگه چي؟

آهو گفت: از من خوشش نمي آد, همه اش ميگه لاغر مردني , تو مثل مانکن ها مي موني.

حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آيا همسرت راست ميگه؟

الاغ گفت: آره.

حاکم گفت: چرا اين کارها رو مي کني ؟

الاغ گفت: واسه اينکه من خرم.

حاکم فکري کرد و گفت: خب خره ديگه چي کارش ميشه کرد.

نتيجه گيري اخلاقي: در انتخاب همسر دقت کنيد.

نتيجه گيري عاشقانه : مواظب باشيد وقتي عاشق موجودي مي شويد عشق چشم هايتان را کور نکند.

منبع



تفاوت دخترا و پسرا در درست کردن نيمرو

دخترها:

۱- توي ماهيتابه روغن ميريزن

۲- اجاق گاز زير ماهيتابه رو روشن ميكنن

۳- تخم مرغها رو ميشكنن و كمي نمك روي تخم مرغها مي پاشن

۴- چند دقيقه بعد نيمروي آماده رو نوش جان ميكنن

پسرها:

۱- توي كابينتهاي بالايي آشپزخونه دنبال ماهيتابه ميگردن

۲- توي كابينتهاي پاييني دنبال ماهيتابه ميگردن و بلاخره پيداش ميكنن

۳- ماهيتابه رو روي اجاق گاز ميذارن

۴- توي ماهيتابه روغن ميريزن

۵- توي يخچال دنبال تخم مرغ ميگردن

۶- يه دونه تخم مرغ پيدا ميكنن

۷- چند تا قرولند زير لب ميدن

۸- دنبال كبريت ميگردن

۹- با فندك اجاق گاز رو روشن ميكنن و بوي سركه همراه دود آشپزخونه روبرميداره

۱۰- ماهيتابه رو ميشورن (بگو چرا روغنش بوي ترشي ميداد!)

۱۱- ماهيتابه رو روي اجاق گاز ميذارن و توش روغن واقعي ميريزن

۱۲- تخم مرغي كه از روي كابينت سر خورده و كف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاك ميكنن

۱۳- چند تا بد و بيراه به خودشون ميدن و لباس ميپوشن

۱۴- ميرن سراغ بقالي سر كوچه و 20 تا تخم مرغ ميخرن و برميگردن

۱۵- تلويزيون رو روشن ميكنن و صداش رو بلند ميكنن

۱۶- روغن سوخته رو ميريزن توي سطل و دوباره روغن توي ماهيتابه ميريزن

۱۷- تخم مرغها رو ميشكنن و توي ماهيتابه ميريزن

۱۸- دنبال نمكدون ميگردن

۱۹- نمكدون خالي رو پيدا ميكنن و چند تا حرف ديگه زير لب مي زنن

۲0- دنبال كيسه نمك ميگردن و بالاخره پيداش ميكنن

۲1- نمكدون رو پر از نمك ميكنن

۲2- صداي گزارشگر فوتبال رو ميشنون و ميدون جلوي تلويزيون

۲3- نمكدون رو روي ميز ميذارن و محو تماشاي فوتبال ميشن

۲4- بوي سوختگي رو استشمام ميكنن و ميدون توي آشپزخونه

۲5- چند تا بد وبيراه ديگه و تخم مرغهاي سوخته رو توي سطل ميريزن

۲6- توي ماهيتابه روغن و تخم مرغ ميريزن

۲7- با چنگال فلزي تخم مرغها رو هم ميزنن

28- صداي گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال ميشنون و ميدون جلوي تلويزيون

29- سريع برميگردن توي آشپزخونه

30- تخم مرغهايي كه با ذرات تفلون كنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توي سطل ميريزن

31- ماهيتابه رو ميندازن توي سينك

32- دنبال ظرفهاي مسي ميگردن

33- قابلمه مسي رو روي اجاق گاز ميذارن و توش روغن و تخم مرغ ميريزن

34- چند دقيقه به تخم مرغها زل ميزنن

35- ياد نمك ميفتن و ميرن نمكدون رو از كنار تلويزيون برميدارن

36- چند ثانيه فوتبال تماشا ميكنن

37- ياد غذا ميفتن و ميدون توي آشپزخونه

38- روي باقيمانده تخم مرغي كه كف آشپزخونه پهن شده بود ليز ميخورن

39- چند تا بد و بيراه ميدن و بلند ميشن

40- نمكدون شكسته رو توي سطل ميندازن

41- قابلمه رو برميدارن و بلافاصله ولش ميكنن

42- يه داد بلند مي زنن و انگشتهاشون كه سوخته رو زير آب ميگيرن

43- با يه پارچه تنظيف قابلمه رو برميدارن

44- پارچه رو كه توسط شعله آتيش گرفته زير پاشون خاموش ميكنن

45- نيمروي آماده رو جلوي تلويزيون ميخورن

 

 

 

 

 

 

 

 

آزادگرايان

آنانکه به دانشگاه آزاد اسیرند

ترسم که سرانجام بیفتند و بمیرند

این مرگ به تدریج بود ترم به ترم

هر ترم گروهی هدف حمله و تیرند

این شعبده بازی است که اول همه با پول

آخر سری اما همه بی پول و فقیرند

اول همگی شنگول و دل شاد و جوانند

آخر همگی منگول و دلخسته و پیرند

روزی که در آیند بازار حقایق، شرمنده

آن دانش محدود و صغیرند

عمری پی یک مدرک لیسانس دویدند

آخر به همان نقطه که بودند ، رسیدند

بس جوش زنند در پی یک شهریه لهذا

دارای صورت پر جوش و کهیرند

پس واجب عینی است بر آزادگرایان

از شوق بمیرند که تخفیف بگیرند

 

مهیار ، اصغر.ش ، حسین و چندی دیگر از آزاد گرایان

در كوله‌ات چه داری؟

كوله‌پشتي‌اش را برداشت و راه افتاد. رفت كه دنبال خدا بگردد؛ و گفت: تا كوله‌ام از خدا پر نشود برنخواهم گشت. نهالي رنجور و كوچك كنار راه ايستاده بود. مسافر با خنده‌اي رو به درخت گفت: چه تلخ است كنار جاده بودن و نرفتن. و درخت زير لب گفت: ولي تلخ‌تر آن است كه بروي و بي ‌رهاورد برگردي. كاش مي‌دانستي آنچه در جست‌وجوي آني، همين جاست. مسافر رفت و گفت: يك درخت از راه چه مي‌داند، پاهايش در گل است. او هيچ‌گاه لذت جست‌وجو را نخواهد يافت و نشنيد كه درخت گفت: اما من جست‌وجو را از خود آغاز كرده‌ام و سفرم را كسي نخواهد ديد. جز آن كه بايد. مسافر رفت و كوله‌اش سنگين بود. هزار سال گذشت. هزار سالِ پر خم و پيچ، هزار سالِ بالا و پست. مسافر بازگشت. رنجور و نااميد. خدا را نيافته بود، اما غرورش را گم كرده بود. به ابتداي جاده رسيد. جاده‌اي كه روزي از آن آغاز كرده بود. درختي هزار ساله، بالا بلند و سبز كنار جاده بود. زير سايه‌اش نشست تا لختي بياسايد. مسافر درخت را به ياد نياورد. اما درخت او را مي‌شناخت. درخت گفت: سلام مسافر، در كوله‌ات چه داري، مرا هم مهمان كن. مسافر گفت: بالا بلند تنومندم، شرمنده‌ام، كوله‌ام خالي است و هيچ چيز ندارم. درخت گفت: چه خوب، وقتي هيچ چيز نداري، همه چيز داري. اما آن روز كه مي‌رفتي، در كوله‌ات همه چيز داشتي، غرور كمترينش بود، جاده آن را از تو گرفت. حالا در كوله‌ات جا براي خدا هست. و قدري از حقيقت را در كوله مسافر ريخت. دست‌هاي مسافر از اشراق پر شد و چشم‌هايش از حيرت درخشيد و گفت: هزار سال رفتم و پيدا نكردم و تو نرفته اين همه يافتي! درخت گفت: زيرا تو در جاده رفتي و من در خودم. و نور ديدن خود، دشوارتر از نور ديدن جاده‌ هاست.




شخم

پيرمردي تنها در مينه سوتا زندگي مي کرد . او مي خواست مزرعه سيب زميني اش راشخم بزند اما اين کار خيلي سختي بود . تنها پسرش که مي توانست به او کمک کند در زندان بود .

پيرمرد نامه اي براي پسرش نوشت و وضعيت را براي او توضيح داد : 

پسرعزيزم من حال خوشي ندارم چون امسال نخواهم توانست سيب زميني بکارم . من نمي خواهم اين مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت هميشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من براي کار مزرعه خيلي پير شده ام. اگر تو اينجا بودي تمام مشکلات من حل مي شد. من مي دانم که اگر تو اينجا بودي مزرعه را براي من شخم مي زدي .

دوستدار تو  پدر

پيرمرد اين تلگراف را دريافت کرد :

پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام .  

4 صبح فردا 12 نفر از مأموران FBI و افسران پليس محلي ديده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اينکه اسلحه اي پيدا کنند . پيرمرد بهت زده نامه ديگري به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقي افتاده و مي خواهد چه کند ؟

پسرش پاسخ داد : پدر برو و سيب زميني هايت را بکار، اين بهترين کاري بود که از اينجا مي توانستم برايت انجام بدهم . 

 

پرچم زمان کورورش کبیر (۵۵۹ سال پیش از میلاد)

 

درفش کاویانی

 

پرچم در دوره شاه طهماسب

 

دوره شاه صفی دوم

 

دوره علی قلی شاه عادل

 

دوره آغا محمدخان قاجار

 

دوره محمد شاه قاجار

 

دوره ناصرالدین شاه

 

دوره پهلوي