
آزادگرايان
آنانکه به دانشگاه آزاد اسیرند
ترسم که سرانجام بیفتند و بمیرند
این مرگ به تدریج بود ترم به ترم
هر ترم گروهی هدف حمله و تیرند
این شعبده بازی است که اول همه با پول
آخر سری اما همه بی پول و فقیرند
اول همگی شنگول و دل شاد و جوانند
آخر همگی منگول و دلخسته و پیرند
روزی که در آیند بازار حقایق، شرمنده
آن دانش محدود و صغیرند
عمری پی یک مدرک لیسانس دویدند
آخر به همان نقطه که بودند ، رسیدند
بس جوش زنند در پی یک شهریه لهذا
دارای صورت پر جوش و کهیرند
پس واجب عینی است بر آزادگرایان
از شوق بمیرند که تخفیف بگیرند
مهیار ، اصغر.ش ، حسین و چندی دیگر از آزاد گرایان
+ نوشته شده در چهارشنبه یکم فروردین ۱۳۸۶ ساعت 4:43 توسط محان
|
عاشقان قصه آنجا گفتند