پيدايش جشن نوروز

در مورد پيدايش نوروز و تاريخ اوليه‌ی آن اطلاعات دقيقی در دسترس نيست و در اوستا نيز به مبنای پيدايش آن اشاره نشده و فقط اجرای مراسم نوروز مقدس بوده و توصيه شده است. در مورد پيدايش نوروز چندين روايت نقل شده است که ما فقط اين روايات را نقل قول می‌کنيم. بعضی بر اين عقيده هستند که تغييرات آب و هوا و گردش فصول سال باعث پيدايش نوروز شده و بعضی آن را يک جشن ملی می‌دانند و بعضی آن‌را مذهبی پنداشته‌اند.

روايت معروفی هست که روز اول فروردين را جمشيد شاه پيشدادی مبنای سال نو و جشن نوروز قرار داد و روايت ديگری هست که کيا خسرو (کيخسرو) پسر پرويز (يا به روايت شاه‌نامه فرزند کاووس) در اين روز به سلطنت رسيد. در اوستای باقی‌مانده از عهد ساسانی اشاره‌ای به تاريخچه‌ی پيدايش نوروز نشده است. بر اساس بعضی روايات، شاهان هخامنشی در قصرهايشان می‌نشستند و هدايای باارزشی را از نمايندگان استان‌های مختلف دريافت می‌کردند. در صبح نوروز شاه لباس مزّين و زيبا می‌پوشيد و شخصی مشهور به خوش‌قدم (کسی که قدمش مبارک است) به حضور شاه رفته و بعد موبد موبدان همراه با يک فنجان طلايی و حلقه و سکه، يک شمشير و يک تيرکمان، جوهر و يک پَرِ بزرگ (قلم آن روز برای نوشتن) و گُل به حضور شاه رفته دعای مخصوص می‌خواند. سران بزرگ دولتی پُشت سر موبد وارد می‌شدند و هدايا را به شاه تقديم می‌کردند. شاه هدايای باارزش را به خزانه می‌فرستاد و بقيه را بين مردم تقسيم می‌کرد.

٢٥ روز قبل از نوروز ١٢ ستون گِلی در محوطه‌ی تالار ساخته می‌شد و ١٢ نوع گياه در بالای ستون‌ها کاشته می‌شد. گياهان مختلفی که می‌کاشتند عبارت بودند از: گندم، جو، عدس، برنج و ... در روز ٦ فروردين گياهان تازه روييده را چيده، روی کف تالار پهن می‌کردند و تا ١٦ فروردين جمع نمی‌کردند. در زمان ساسانيان نوروز ٢١ روز بوده و روز نوزدهم جشن نوروز بزرگ بوده است.
امروزه ٦ فروردين را زرتشتيان به نام نوروز بزرگ می‌شناسند و به مناسبت تولد زرتشت جشن می‌گيرند. درست کردن آتش يک رسم عمومی ديگر بوده که در شب نوروز انجام می‌شده است. آتش به عنوان تميزکننده و خالص‌کننده‌ی هوا و قبله‌گاه زرتشتيان همواره مورد احترام است و هر جا که نور است قبله‌گاه زرتشتيان است. در روز اول فروردين زرتشتيان به روی هم آب می‌پاشيدند و به يک‌ديگر نقل و شيرينی می‌دادند.

در ايران باستان، تاج‌گذاری پادشاهان به عنوان شروع تقويم در نظر گرفته می‌شد و سال‌های بعد با توجه به آن مبداء نام‌گذاری می‌شده مثلا می‌گفتند ماه دوم از سال هفتم سلطنت داريوش. در زمان ساسانيان تقويم نسبت به زمان هخامنشيان تغيير می‌کند. در مورد چگونگی محاسبه‌ی تاريخ و تقويم پيش از هخامنشيان اطلاع زيادی در دسترس نيست. اما بعد از هخامنشيان ٢ تقويم بوجود آمد:
١. اولين تقويم در کتيبه‌های پرسپوليس يافته شد که شامل ١٢ ماه بود که ظاهراً از پاييز شروع می‌شد و تقويم خورشيدی ناميده می‌شد که شامل سال‌های کبيسه است.

٢. تقويم دوم، تقويم اوستايی بود که مبنای تقويم فرهنگ ايرانی است. در ايران باستان ماه به ٣٠ روز تقسيم شده بود که هر روز ماه اسم خاصی داشت. در تقويم اوستايی سال از ٣٦٥ روز تشکيل می‌شود که از ١٢ ماه سی روزه تشکيل شده و ٥ روز باقيمانده به نام " پنجه" معروف‌اند. در ابتدا آن‌ها سال کبيسه را در نظر نمی‌گرفتند و هر سال نوروز تغيير می‌کرد و بعدها سال کبيسه را در نظر گرفتند.
بر اساس باور زرتشتيان، هر سال ماه فروردين همراه با ارواه فَروَشی که در آخرين ١٠ روز سال به دنيای مادی می‌آيند، باز می‌گردد. بنابراين زرتشتيان اين ١٠ روز آخر را به افتخار ارواح گذشتگان خود و شادی روح آن‌ها گرامی می‌دارند. سنت بعضی از زرتشتيان که قبل از نوروز است به قبرستان می‌روند می‌تواند بر همين باور استوار باشد.

در جای دیگر به مطالب زیر برخورد کردم که این رو هم گذاشتم تا شاید یه چیز جالبتری داشته باشه؛

در ادبـيـات فارسي جشن نوروز را، مانند بسياري ديگر از آيـيـن ها، رسم ها، فرهنگ ها و تمدن ها به نخستين پادشاهان نسبت مي دهند. شاعران و نويسندگان قرن چهارم و پنجم هجري، چون فردوسي ،منوچهري، عنصري، بـيـروني، طبري، مسعـودي، مسکويه، گرديزي و بسياري ديگر که منبع تاريخي و اسطوره اي آنان بي گمان ادبـيـات پـيـش از اسلام بوده، نوروز و برگزاري جشن نوروز را از زمان پادشاهي جمشيد مي دانند، که تـنـها به چند نمونه و مورد اشاره مي شود :

جهان انجمن شد بر تخت اوي از آن بر شده فره بخت اوي

به جمشيد بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فرودين بر آسوده از رنج تن، دل ز کين

به نوروز نو شاه گيتي فروز بر آن تخت بنشست فيروزروز

بزرگان به شادي بياراستند مي و رود و رامشگران خواستند

محمد بن جرير طبري نوروز را سر آغاز دادگري جمشيد دانسته :

جمشيد علما را فرمود که آن روز که من بـنـشـسـتم به مظالم، شما نزد مي باشيد تا هر چه در او داد و عدل باشد بنمايـيـد، تا من آن کنم. و آن روز که به مظالم نشـسـت روز هرمز بود از ماه فروردين. پس آن روز رسم کردند.

ابوريحان بـيـروني پرواز کردن جمشيد را آغاز جشن نوروز مي داند : چون جمشيد براي خود گردونه بساخت، در اين روز بر آن سوار شد، و جن و شياطين او را در هوا حمل کردند و به يک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم براي ديـدن اين امر به شگفت شدند و اين روز را عيد گرفته و براي يادبود آن روز تاب مي نـشـيـنـند و تاب مي خورند.

به نوشته گرديزي، جمشيد جشن نوروز را به شکرانهً اين که خداوند " گرما و سرما و بيماري و مرگ را از مردمان گرفت و سيصد سال بر اين جمله بود " برگزار کرد و هم در اين روز بود که " جمشيد بر گوساله اي نشست و به سوي جنوب رفت به حرب ديوان و سياهان و با ايشان حرب کرد و همه را مقهور کرد. " و سرانجام خيام مي نويسد که جمشيد به مناسبت باز آمدن خورشيد به برج حمل، نوروز را جشن گرفت : سبب نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب را دو دور بود، يکي آنکه هر سيصد و شصت و پنج شبان روز به اول دقيقه حمل باز آمد و به همان روز که رفته بود بدين دقيقه نتواند از آمدن، چه هر سال از مدت همي کم شود؛ و چون جمشيد، آن روز دريافت ( آن را ) نوروز نام نهاد و جشن و آيـيـن آورد و پس از آن پادشاهان و ديگر مردمان بدو اقتدا کردند.

در خور يادآوري است که جشن نوروز پـيـش از جمشيد نيز برگزار مي شده و ابوريحان نيز، با آنکه جشن را به جمشيد منسوب مي کند، ياد آور مي شود که، " آن روز را که روز تازه اي بود جمشيد عيد گرفت؛ اگر چه پـيـش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود " . گذشته از ايران، در آسياي صغير و يونان، برگزاري جشن ها و آيـيـن هايي را در آغاز بهار سراغ داريم. در منطقهً ليدي و فري ژي، براساس اسطوره هاي کهن، به افتخار سي بل، الههً باروري و معروف به مادر خدايان، و الههً آتيس جشني در هنگام رسيدن خورشيد به برج حمل و هنگام اعتدال بهاري، برگزار مي شد. مورخان از برگزاري آن در زمان اگـُوست شاه در تمامي سرزمين فري ژي و يونان و ليدي و آناتولي خبر مي دهند. به ويژه از جشن و شادي بزرگ در سه روز 25 تا 28 مارس ( 4 تا 7 فروردين ).

صدرالدين عيني دربارهً برگزاري جشن نوروز در تاجيکستان و بخارا ( ازبکستان ) مي نويسد: ... به سبب اول بهار، در وقت به حرکت در آمدن تمام رستـني ها، راست آمدن اين عيد، طبـيـعت انسان هم به حرکت مي آيد. از اين جاست که تاجيکان مي گويند : " حمل، همه چيز در عمل ". در حقيقت اين عيد به حرکت آمدن کشت هاي غله، دانه و سر شدن ( آغاز ) کشت و کار و ديگر حاصلات زميني است که انسان را سير کرده و سبب بقاي حيات او مي شود. وي در جاي ديگر مي گويد : در بخارا " نوروز " را عيد ملي عموم فارسي زبانان است، بسيار حرمت مي کردند. حتي ملاي ديني به اين عيد که پيش از اسلاميت، عادت ملي بوده، بعد از مسلمان شدن هم مردم اين عيد را ترک نکرده بودند، رنگ ديني اسلامي داده، از وي فايده مي بردند. از آيت هاي قرآن هفت سلام نوشته به " غولونگ آب " که خوردن وي در نوروز از عادت هاي ملي بيـش تره بوده، تر کرده مي خوردند. ولي برگزاري شکوهمند و باورمند و همگاني اين جشن در دستگاه هاي حکومتي و سازمان هاي دولتي و غير دولتي و در بيـن همهً قشرها و گروه هاي اجتماعي، بي گمان، از ويژگي هاي ايران زمين است، که با وجود جنگ و ستيزها، شکست ها و دگرگوني هاي سياسي، اجتماعي، اعتقادي، علمي و فني، از روزگاران کهن پا بر جا مانده، و افزون بر آن به جامعه ها و فرهنگ هاي ديگر نيز راه يافته است؛ و در مقام مقايسه، امروز جامعـه و کشوري را با جشن و آيـيـن چندين روزه اي، که چنين همگاني و مورد احترام و باور خاص و عام، فقير و غني، کوچک و بزرگ و بالاخره شهري و روستايـي و عشايـري باشد، سراغ نداريم.

منبع