خنده کده

هنگام سحر، خروسی بالای درخت شروع به خواندن کرد و روباهی که از آن حوالی می گذشت به او نزدیک شد.روباه گفت: تو که به این خوبی اذان می گویی، بیا پایین با هم به جماعت نماز بخوانیم.خروس گفت: من فقط مؤذن هستم و پیشنماز پای درخت خوابیده و به شیری که آنجا خوابیده بود، اشاره کرد.شیر به غرش آمد و روباه پا به فرار گذاشت. خروس گفت مگر نمی خواستی نماز بخوانیم؟ پس کجا می روی؟روباه پاسخ داد: می روم تجدید وضو می کنم و برمی گردم!

gggggggJggggggg

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قاضی دادگاه، آدم شیادی که مال مردم را بالا می کشید محکوم کرد که روی الاغ سوار کنند و در همه جای شهر بگردانند و جار بزنند که او آدم کلاشی است و کسی به او پول ندهد.در پایان روز صاحب الاغ از او کرایه خواست.یارو با پوزخند گفت: مرد حسابی! خودت از صبح تا حالا داری فریاد می زنی که من پول مردم را بالا می کشم، حالا با چه امیدی از بنده کرایه الاغت را مطالبه می کنی؟!

gggggggJggggggg

به شخصی گفتند: زود باش زود باش جشن عروسی شروع شده.گفت: به من چه؟ به او گفتند: عروسی پسر خودت است.طرف به یارو گفت: پس به تو چه؟!

gggggggJggggggg

دو تا آفریقایی با یه نفر سومی وسط بیایون بودن در همین حال و هوا بودن که یدفعه آفریقایی یه چراغ جادو پیدا می کنه.بعد غوله می یاد بیرون و به آفرقایی میگه یه آرزو کن.

آفریقایی میگه: منو سفید کن.تا اینو میگه سومی میزنه زیر خنده آفریقایی میگه: چیه برای چی میخندی؟

سومی گفت: همینجوری.

 بعد غوله به آفریقایی دومیه گفت: تو چی می خوای؟

آفریقایی گفت: منم سفید کن .

دوباره سومی میزنه زیر خنده .آفریقایی گفت برای چی میخندی؟

سومی باز گفت: همینجوری.

نوبت سومی میشه.غوله ازش می پرسه: تو چی می خوای .

سومی میگه: این دوتا رو سیاه کن.

gggggggJggggggg

مسافر به مدیر هتل: "آقا اتاق من پر از مگس است!"

مدیر هتل:"نگران نباشید یک ساعت دیگر وقت ناهار است همه ی آنها به رستوران هتل می آیند."

gggggggJggggggg

گدا: آقا تو رو خدا به من هزار تومن بدین برم ناهار بخورم.یارو: پول نمیدم، ولی بیا بریم برات یه پرس غذا بگیرم.

گدا: نه نخواستم، امروز واسه هزار تومن تا حالا شیش بار ناهار خوردم!

gggggggJggggggg

معلم تاریخ: آهای… تو که با اون قد بلندت ته کلاس وایسادی و بر و بر منو نگاه میکنی بگو ببینم، اسکندر مقدونی کی بود؟

طرف: نمیدونم.

معلم تاریخ: کی ناصرالدین شاه را کشت؟

طرف: نمیدونم.

معلم تاریخ: پس تو با این وضعت چطوری میخوای امتحان

تاریخ بدی؟

طرف: من که نمیخوام امتحان بدم من اومدم بخاری کلاس را تعمیر کنم.

gggggggJggggggg

یه دهاتیه پا میشه میاد تهرون میره سوار تاکسی میشه میگه در بست. راننده هم قبول میکنه.

وقتی میاد پیاده شه یه ده تومنی میزاره کف دست راننده و میره.

راننده داد میزنه: آقا…بقیه ش؟؟؟

دهاتیه میگه: بقیه ش مال خودت!!!

gggggggJggggggg

روزی ملا به در خانه ی همسایه رفت و از او درخواست یک دیگ را نمود. همسایه ظرف را داد.

بعد از چند روز بعد ملا دیگ را به همراه یک دیگچه آورد.

همسایه با تعجب پرسید که دیگچه دیگر چیست؟ملا پاسخ داد که دیگ یک دیگچه زایید و همسایه با خوشحالی پذیرفت.

چند روز بعد دوباره ملا دیگ را درخواست کرد همسایه به امید زاییدن دیگ، دیگ را به او داد و مدتی گذشت و ملا دیگ را نیاورد.

همسایه برای دریافت دیگ خود را به در خانه ی ملا رسانید و دیگ خود را درخواست کرد.

اما ملا با گریه پاسخ داد که دیگ مُرد.

همسایه با تعجب پرسید مگر دیگ می میرد؟

ملا گفت: این بار هم مانند بار قبل دیگ در حال زاییدن بود که سر زا مرد!!!!!!

gggggggJggggggg

شخصی به حمام رفت بدون اینکه موهایش را خیس کند به آن شامپو زد.

از او پرسیدند چرا این کار را کردی؟

جواب داد آخه رو شامپو نوشته شده بود برای موهای خشک.

gggggggJggggggg

از زرنگی می پرسن دو دوتا میگه چهارتا برای جایزه بهش چهارتا گردو می دن.

یه روز دیگه ازش می پرسن دو دو تا می گه یه گونی.

gggggggJggggggg

بابای یکی میمیره، مجلس ختمش رفیقاش همه میان بهش تسلیت میگن.

بنده خدا خیلی احساساتی میشه، میگه: به خدا خیلی زحمت کشیدین تشریف آوردین، ‌شرمنده کردین... ایشالله ختم پدرتون جبران می‌کنم!

gggggggJggggggg

روزی از یک چوپان می پرسند:این همه چوپانی کردی رو

اخلاقت تاثیر نگذاشته؟

می گه:نع...نع..نع!!!

gggggggJggggggg

یوسف دوان دوان به دفتر مدرسه وارد شد و گفت آقای ناظم کمک کنید الان نزدیک به نیم ساعت است که پرویز با بردارم دعوا می کند و داره اون رو میزنه .

ناظم در حال خروج از پرویز پرسید:چرا زودتر نیامدی بگویی؟

پرویز سری خاراند و گفت:اخه تا الان داداشم داشت اونو میزد.

gggggggJggggggg

یه روز به یه مرد یه اسب می دن که برای اولین بار اسب سواری کنه اون هم بدون زین ، مرد سوار اسب میشه و اسب همینطور که یورتمه می ره مرد به طرف عقب سر می خوره تا اینکه پس از مدتی به انتهای اسب (دم اسب) می رسه.

ناگهان داد می زنه: این اسب تموم شد یکی دیکه بیارین!!!

gggggggJggggggg

یکی رفت انگلیس. صبح پا شد با زنش رفت بیرون توی خیابون.

یه مرده از کنارشون رد شد و گفت: «گود مورنینگ سر». اون جواب داد: «سر مورنینگ گود»!

زنش پرسید اوا آقا جعفر چی شد؟

گفت هیچی! این یارو انگلیسیه گفت: «سلام علیکم» و منم بهش گفتم: «علیکم سلام»

gggggggJggggggg

یکی خیلی کار بد کرده بوده می برنش جهنم.

تو وسط راه میگن به تو یه آوانس میدیم ، میگه چی؟

میگن اینجا 2 نوع جهنم داریم یکی جهنم ایرانی ها و یکی جهنم خارجی ها.

میپرسه فرقش چیه؟

میگن تو جهنم خارجی ها هفته ای یک بار قیـر داغ میریزن تو دهنتون اما تو جهنم ایرانی ها هر روز.

خلاصه میگه من میرم تو جهنم خارجیا.

یه چند ماه بعد میبینه اینجا خیلی ناجوره میگه خوب شد تو جهنم ایرانی ها نرفتم که کارم زار بود اما بد نیست یه سری به اونها بزنم تا به اینجا راضی باشم خلاصه میره میبینه همه نشستن دارن حرف می زنند خبری هم از قیر داغ نیست ،می پرسه: جریان چیه؟

میگن: بابا اینجا یک روز قیر نیست ، یک روز قیف نیست ، یه روز قیر و قیف هست اما مامورش نیست!

gggggggJggggggg

یکی دکتر آزمایشگاه بود و روی یه مگس داشته آزمایش میکرده یه روز بالهای مگس رو ازش جدا میکنه بعد به مگسه میگه بپر! مگسه نمیپره برای بار دوم و سوم تکرار میکنه که بپر! ولی مگسه نمی پریده ! در آخر نتیجه آزمایش رو اعلام میکنه: که اگر بالهای مگس را از تنش جدا کنید گوشهایش نیز کر میشود !

gggggggJggggggg

 

به یه مرده میگند: ماشینت چه رنگیه ؟

میگه:نوک مدادی.

میگند:دروغ نگو ماشینت قرمزه!

میگه مگه نوک مداد قرمز نداریم!!!

gggggggJggggggg

یه روز یه بنده خدایی همه چراغ قرمزا رو پشت سر هم رد میکنه و به هشدار پلیسم هیچ توجهی نمیکنه.

بالاخره پلیس تعقیبش میکنه و یه جایی نگهش میداره.

ازش میپرسه چرا پشت چراغ قرمزا واینمیستادی و همه شونو رد میکردی؟

میگه من از یه نفر آدرس پرسیدم گفت چراغ اولو رد میکنی چراغ دومو رد میکنی رسیدی چراغ سوم میپیچی دست راست!

gggggggJggggggg

یکی میمیره میره اون دنیا . ازش میپرسن میری بهشت یا جهنم ؟

نگاه می کنه به جهنم می بینه دار و درخت و آب و بلبل و همه چیز مرتبه. میگه میرم جهنم .

تا درو باز می کنن می بینه شعله های آتیش از همه جا بلند شده . شاکی میشه میگه این که این طوری نبود .

میگن یه مدت کسی نیومده بود رفته بود رو screen saver.

gggggggJggggggg

یکی سنگ مینداخته تو صندوق صدقات، ازش میپرسن: بابا این چه کاریه میکنی؟! میگه: میخوام به انتفاضه کمک کنم .

gggggggJggggggg

یکی خودشو دار می‌زنه، بعلت ضربه مغزی می‌میره! میان می‌بینند با کِش خودشو دار زده!

gggggggJggggggg

یکی میفته تو جزیره آدم خورا، آدم خورا می‌گیرنش، رئیسشون میگه: اینا رو پوستشون رو میکنیم باهاش قایق درست میکنیم. اون هم یه چاقو ور میداره می‌گذاره رو شکمش، میگه: جلو نیاید وگرنه ‌قایقتونو سوراخ میکنم!

gggggggJggggggg

یکی از ساختمون ده طبقه میفته پایین، همه جمع میشن دورش، ازش میپرسن: آقا چی شده؟ میگه: والله منم تازه رسیدم!

gggggggJggggggg

یه آبادانیه با یه فرانسویه راه میرفتن، فرانسویه می گه: ما ایفل رو ۱ ماهه ساختیم، فلان جا رو ۲ ماهه، خلاصه، هی گفت و گفت تا این که آبادانیه چشمش به برج آزادی افتاد، یهو گفت: ای بابا، این که الان اینجا نبود!!!

gggggggJggggggg

 

از یکی میپرسن: چند تا بچه داری؟ 4 تا از انگشتاشو نشون میده، میگه: 3 تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا اینا که 4تاست؟ یکی انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: این بچه همسایمونه، ولی همیشه خونه ماست .

gggggggJggggggg

آبادانیه میخواسته بره خواستگاری، دیرش شده بوده حواسش پرت میشه شلوارش رو پشت و رو میپوشه و با عجله میدوه تو خیابون، یهو یک ماشین میاد میزنه درازش میکنه وسط خیابون. رانندهه میاد بالا سرش، میگه: طوریت که نشده؟ آبادانیه یک نگاه به سر تا پاش میکنه، چشمش میافته به شلوارش، میگه: چی چیو طوری نشده، ولک زدی حسابی پیچوندی.

gggggggJggggggg

میخواستن یکی رو شکنجه روحی بدن، میفرستنش تو یک اتاق گرد، میگن برو یک گوشه بشین.

gggggggJggggggg

آرداواس بعد بیست سال از آمریکا برمیگرده ایران و یک ساندویچ فروشی میزنه. روز اول، یکی میاد میگه: قربون دستت، یک ساندویچ سوسیس بده. آرداواس که هنوز خوب از حال و هوای دیار کفر درنیومده بوده، میپرسه: "تو گو" بدم؟ یکی شاکی میشه، میگه: نه مرتیکه، تو نون بده!

gggggggJggggggg

یکی رفته بوده تماشای مسابقه دو و میدانی، وسط مسابقه از بغلیش میپرسه: ببخشید، اینا واسه چی دارن میدون؟! یارو میگه: برای اینکه به نفر اول جایزه میدن. یکی یه خرده فکر میکنه، میپرسه: پس بقیشون واسه چی دارن میدون؟

gggggggJggggggg

یکی ساعت سه نصفِ شب زنگ میزنه صدا و سیما، میگه: ببخشید آقا به نظرِ شما الان آقای خامنه‌ای خوابه؟ یارو میگه: نمیدونم ولی احتمالاً باید خواب باشن. میگه: معذرت میخوام؛ ولی آقای رفسنجانی چی، ایشون هم خوابه؟ یارو میگه: نمیدونم ولی یحتمل ایشون هم خواب باشن. میگه : ببخشید ولی آقای احمدی نژاد چی؟ یارو میگه:باید خواب باشن .  میگه: پس دمت گرم حالا که همه اینا خوابن یه شو هندی بذار حال کنیم.

gggggggJggggggg

 

از یکی میپرسن چندتا بچه داری؟ انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: هفت تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا این که فقط یکیه! میگه: آخه دادم mp3ش کردن.

gggggggJggggggg

عملیه شب جمعه‌ نشسته بوده تو حیاط واسه خودش بساط میزونی جور کرده بوده و تو حال بوده، که یهو یک توپ از آسمون میاد میزنه بساط منقل و وافورش رو به گند میکشه. بدبخت صاحب وافور همینجوری هاج و واج نشسته بوده داشته به شانس گند خودش لعن و نفرین یکرده که یهو صدای زنگ در بلند میشه و حالا زنگ نزن کی زن! جناب عملی با هزار بدبختی، خودشو میرسونه دم در، میبینه پشت در یک بچه ده-یازده ساله واستاده، هی داد میزنه: توپم...توپم! یارو خیلی شاکی میشه، میگه: ای بی ظرفیت! بابا خوب منم توپم... دیگه نمیام کاسه کوزه مردم رو بهم بزنم که

gggggggJggggggg

یکی میره قنادی، میگه: ببخشید کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو میگه: نخیر نداریم. فردا دوباره یکی میاد، میپرسه: شرمنده، کیک هفتاد طبقه دارید؟ باز قناده میگه: نخیر نداریم. خلاصه یک هفته تمام هر روز کار یکی این بوده که بیاد سراغ کیک هفتاد طبقه بگیره و قناده هم هرروز جواب میداده که نداریم. آخر هفته قناده باخودش میگه این بابا که مشتری پایس... بگذار یک کیک هفتاد طبقه براش بپزیم، یک پول خوبی هم شب جمعه‌ای بزنیم به جیب. خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه-جمعه رو میگذاره یک کیک خوشگل هفتاد طبقه ردیف میکنه. شنبه اول صبح یکی میاد، میپرسه: ببخشید، کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو با لبخند بر لب میگه: بعله که داریم، خوبشم داریم! یکی میگه: قربون دستت، 500 گرم از طبقة بیست چهارش به ما بدهید.

gggggggJggggggg

پسر کوچولو رو به مادرش کرد و گفت: من نمی‌دانم چرا شب‌ها که دلم نمی‌خواهد بخوابم به زور مرا می‌فرستی بخوابم ولی صبح‌ها که دلم نمی‌خواهد از خواب بیدار شوم به زور مرا بیدار می‌کنی؟

gggggggJggggggg

صاحبخانه: هر وقت می‌گویم اجاره را بده، می‌گویی: بگذار حقوق بگیرم، پس کی حقوق می‌گیری؟ مستاجر: هر وقت که استخدام شدم

gggggggJggggggg

دیوانه اولی: ببینم، مگه تو کری که جواب سلام منو نمی‌دی؟! دیوانه دومی: نه اون احمد داداشمه که کره، من لالم

gggggggJggggggg

مرد: قسم می‌خوری که منو به خاطر پولهایم دوست نداری؟ زن: هزارتومن بده تا قسم بخورم.

gggggggJggggggg

یکی با زنش رفته بوده سینما، تو فیلم یهو یه گاوه شروع می‌کنه دویدن طرف تماشاچیا. یکی یهو میپره زیر صندلی، زنش میگه: ‌بابا خجالت بکش! این فیلمه. او میگه: زن! من و تو می‌دونیم فیلمه، گاوه که نمی‌دونه!

gggggggJggggggg

به یکی میگن: چند تا حیوون نام ببر که پرواز کنه. میگه:‌ کبوتر، کلاغ، خر! بهش میگن: بابا خر که پرواز نمیکنه! میگه: بابا خره دیگه، یهو دیدی پرواز کرد!

gggggggJggggggg

یکی سربازیش تموم میشه، وقتی کارت پایان خدمتشو بهش میدن، نگاه میکنه میگه: ‌ای بابا، من که ازینا چهارتا دارم.

gggggggJggggggg

یکی چراغ جادو پیدا میکنه، دست میکشه روش غولش در میاد میگه: ‌دو تا آرزو بکن. میگه: یه نوشابه خنک میخوام که هیچ وقت تموم نشه. غوله بهش میده، یکم میخوره میگه: ‌به به! چقدر خنکه! یکی دیگه هم بده.

gggggggJggggggg

یکی مرده شور بوده، بعد از یه مدتی میگیرنش دهنش رو سرویس میکنن. رفیقاش میپرسن بابا مگه این بیچاره چی کار کرده بود؟ میگن: این پدرسوخته سوالای شب اول قبر رو تکثیر کرده بود بین مرده‌ها تقسیم می‌کرد.

gggggggJggggggg

چندنفر داشتن میرفتن کوه، سرپرستشون (که از قضا لکنت زبون هم داشته) از وسط راه شروع می‌کنه میگه: چ چ چ.... ملت اول یکم نگاش می‌کنن ببینن چی‌میخواد بگه،‌ بعد می‌بینن نمی‌تونه حرفش رو بزنه، بی‌خیال میشن و راه میافتن، این بابا هم همه مسیر همینجور هی ‌میگفته چ..چ..چ.. وقتی میرسن بالا میخواستن چادر بزنن سرپرسته بالاخره میگه: ‌چ..چ..چا..چا..چا..چادر یادم رفت! ملت میگن ای بابا رودتر می‌گفتی، حالا باید برگردیم پایین! تو راه برگشت سر پرسته هی میگفته: ش ش ش.. ولی ملت دیگه شاکی بودن و کسی توجه نمی‌کرده، وقتی می‌رسن پایین یارو بالاخره میگه: ش..ش..ش..شو..شو..شوخی کردم.

gggggggJggggggg

غضنفر دو تا بلوک سیمانی رو گذاشته بوده رو دوشش،‌ داشته می‌برده بالای ساختمون. صاحب‌کارش بهش میگه: تو که فرقون داری،‌ چرا اینا رو میگذاری رو کولت؟! غضنفر میگه: ‌اون دفعه با فرقون بردم، اون چرخش پشتم رو اذیت می‌کرد!

gggggggJggggggg

غضنفر یه نفر رو تو خیابون دید و پرسید: شما علی پسر ممدآقا پاسبان نیستی که توی ابهر سر کوچه چراغی مأمور بود؟ پسر گفت: چرا!؟ غضنفر گفت: ببخشید! عوضی گرفتم.

gggggggJggggggg

مرد: بازهم که پارچه خریدی؟ زن: می‏خوام برات دستمال بدوزم. مرد: این که چهار متر پارچه است؟ زن با بقیه‏اش هم برای خودم یه پیرهن می‏دوزم.

gggggggJggggggg

معلم: الفبای فارسی رو بگو ببینم. شاگرد: الف – ب – پ – ت – ث – چهار – پنج – شش – هفت... معلم: الفبای انگلیسی رو بگو ببینم. شاگرد: ا – بی – سی – چهل – پنجاه – شصت – هفتاد... معلم: الفبای یونانی رو بگو ببینم. شاگرد: آلفا – بتا – ستا – چهارتا – پنج‌تا ... معلم: نخواستم بابا یه شعر بگو. شاگرد: نابرده رنج گنج – پنج – شش – هفت...

gggggggJggggggg

در نیویورک خانم مستر اسمیت رفت پیش وکیل دادگستری و گفت: من می‌خوام از شوهرم طلاق بگیرم. وکیل گفت: بسیار خوب، مانعی ندارد... فعلا دوهزار دلار بدهید تا ترتیب کارتان را بدهیم. خانم گفت: زکی! 500 دلار می‌گیرند که او را بکشند، چرا دو هزار دلار بدهم؟

gggggggJggggggg

ببینم، داداش شما چیکاره است؟ راننده است، «روی» ماشین بابام کار می‌کنه، داداش شما چطور؟ داداش من مکانیکه، «زیر» ماشین مردم کار می‌کنه!

gggggggJggggggg

یک بنده خدایی لنگ بوده و روی کشتی هم کار می کرد هروقت از سرکارش می آمده تمام بدنش خیس بوده زنش باهاش دعوا می کنه این چه وضعیه تو چرا هر وقت می آیی همه لباسهایت خیس است.

بنده خدا می گه هروقت کشتی را نگه می دارند می گویند لنگرو بندازید و منو برمی دارن می ندازن تو دریا.

gggggggJggggggg

البرادعي ميره نطنز، كارگرها جمع مي شوند، ميگن اگه سوالي دارين بپرسين ، غضنفر مي ره جلو مي گه آقا شما دكترين؟ ميگه بله. ميگه واقعا دكترين؟ ميگه بله . ميگه پس چرا تو آژانس كار مي كنين؟

gggggggJggggggg

 

 

دريای غم ساحل ندارد.ت...كا همشو آسفالت کردند.

gggggggJggggggg

به غضنفر آبنبات پولكي ميدن، ميخوره و ميگه: يه وقت نگيد ت...كا خرن چيزي نمي‌فهمند، اين چيپسي كه به من داديد شيرين بود!

gggggggJggggggg

غضنفر سر سفره داد ميزنه بربري بدين بربري، ميگن چي شده ،ميگه آب تو گلوم گير كرده.

gggggggJggggggg

غضنفر ميرسه به يه هيئت, از يكي جلو در ميپرسه, آقا اينها اين تو چي كار ميكنن؟ يارو ميگه: اينها ده روز سينه ميزنن! غضنفر ميگه: اي بابا, ايلده كنترات بده 3 روزه ميزنيم!!!

gggggggJggggggg

اص...يه و رش...یه و غضنفر با هم يكجا كار ميكردن. يك روز ساعت ناهار, اص..يه ظرف غذاشو باز ميكنه، ميبينه قورمه‌سبزيه, ميگه: اااي بازم قرمه سبزيِس! اگه فردا باز قورمه‌سبزي باشه، من خودمو از اين برج پرت ميكنم پايين! بعد رش...يه ظرف غذاشو باز ميكنه، ميبينه كله ماهي داره .. اونم شاكي ميشه، ميگه: ااووو! اگه فردام همين باشه منم خودمو پرت ميكنم پايين! آخري غضنفر ظرف غذا رو باز ميكنه، كوفته داره.. حالش به هم ميخوره، ميگه: ايلده اگه منم اين ظرفو فردا باز كنم ببينم كوفته‌س.. خودمو پرت ميكنم پايين! فردا سه نفري ميان سر كار و در غذاها رو باز ميكنند و از قضا هر سه تا تكراري بوده، اينها هم خودشون رو پرت ميكنند پايين! پليس مياد واسه تحقيقات و بازجوه، خِـرِ زناشون رو ميگيره كه نقصير شماهاست! زن اص...يه ميگه: جناب سروان من نميدونستم, تو خونه هم هروقت قورمه‌سبزي درست ميكردم ميخورد غر نميزد! زن رش...يه ميگه: اووو! تو رشت همه كله ماهي ميخورن، من روحمم خبر نداشت اين دوست نداره. زن غضنفر ميگه: جناب سروان به ولله من يه هفته بود خونة مادرم بودم, اين خودش واسه خودش غذا درست ميكرد!!!

gggggggJggggggg

غضنفر با رش...يه دعواش می شه.يه چک می خوابونه زير گوشش! رش...يه هم غيرتی می شه و می گه:(( يا پنج تن )).بعد غضنفر رو بلند می کنه و می کوبه زمين! غضنفر پا می شه و می گه: ((( اين خيلی نا مرديه! ۶ نفر به يه نفر!!! )))

gggggggJggggggg

يه روز غضنفر رفته بود غازش رو بفروشه.يکی اومد گفت : خر چند؟! غضنفر گفت : اين که خر نيست بابا غازه!!! يارو گفت : کی با تو بود؟! با اين غازه بودم!!!

gggggggJggggggg

غضنفر پليس مخفي ميشه .سه ساله که ازش خبري نيست.

gggggggJggggggg

غضنفر داشته تو اتوبان کرج با سرعت ميرفته , يه دفعه راديو پيام ميگه : "رانندگان عزيز که در لاين تهران به کرج در تردد هستند مواظب باشن يه اتوموبيل در لاين مخالف در حرکت است" غضنفر همينجور که داشته فرمونو اينور اونور ميکرده ميگه : لامصبا يکي دوتام نيستن ...

gggggggJggggggg

از غضنفر مي پرسن مي دوني چرا شمشير حضرت علي 2 شاخه بوده؟ مي گه:اره واسه اينکه شبها بزندتش تو شارژ ...

 

 

JJJ